۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

در رد یکی از مغلطه های اسلامی

يکي از مغلطه هاي که اسلامي ها براي اثبات خدايي بودن قران مياورند مسعله ايه سه و چهار ايه
قيامت است. با اين ترجمه
آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد (3) آرى قادريم كه سر انگشتانش را هم درست کنيم. (4)
اولين نکته اي را من لازم به تذکر ان ميدانم اين است که حتي اگر به فرض محال اين حرف ها را
منطقي بدانيم اين تنها اثبات ميکند که اين کلامات از يک انسان باهوش يا صرفا از يک موجود فرازميني
است.البته با اشتباهات زيادي که قران حتي در همين سوره قيامت کرده اين فرض نيز منتفي ميشود
ولي صرف يک اشتباه و يا يک تناقض براي اثبات اين که قران از خدا نيست کافي است.
اسلاميان ميگويند چون انسان ان زمان نميدانسته که خطوط سر انگشتان هر کس متفاوت از خطوط سر
انگشتان شخص ديگر است و امروزه به اين مسعله پي برده اند نشان از اين است که قران معجزه است.
پس انچه انها به عنوان معجزه از ان ياد ميکنند تفاوت خطوط سر انگشتان ادم ها با يک ديگر است که
انها فکر ميکنند قران به ان اشاره کرده است.(هرچند توضيح ميدهيم که منظور محمد از اين مثل تفاوت
نبوده است.) خوب اگر تنها سر انگشت انسان ها از یک دیگر متفاوت بود باز این را میتوانستیم به عنوان یک شگفتی (نه معجزه) قبول کنیم. ولي نکته جالب توجه اين است که تفاوت انسانها در کليه اعضاي بدن انها مصداق دارد.
مثلا بيني و لب و دندان ها و چشم هاي هيچ کس کاملا شبيه به ديگري نيست. و اگر با دقت بر رسي
بشود اصولا تمام اعضاي بدن انسان از نظر شکل و فرم کاملا مخصوصا خود اوست و شباهت تامه اي
وجود ندارد شايد تنها در نگاه اوليه شبيه به نظر برسند کما اين که هنگامي که صدام را دستگير کردند
براي شناساي او از صدام هاي بدلي به اندازه گيري فرم صورت و دندان هايش پرداختند نه به اثر
انگشتش. خوب بعد از اين که فهميديم که اصولا تفاوت ادم ها تنها در خطوط سر انگشتانشان نيست بلکه در همه
اعضاي بدن انهاست با اين ميپردازيم که علت اين که محمد اين مثل را اورده است چيست.
اگرچه انسان در زمان محمد متوجه تفاوت خطوط سر انگشتان و کف دست انسان ها با يکديگر نبوده است اما مسلما
ريز بودن و و پيچ در پيچ بودن اين خطوط را مد نظر داشته است .وقتي که شخصي براي محمد
استخواني مياورد و ميگويد الله چگونه روز قيامت استخوان هاي اين شخص را جمع اوري ميکند براي
اين که بگويد الله ميتواند اين کار را بکند اين گونه بيان ميکند که اين استخوان به اين بزرگي را که جمع
کردنش کاري ندارد ما حتي استخوان سر انگشت شما (که خیلی کوچکتر و تعداش هم بیشتر است) يا مثلا خطوط سر انگشت شما که از اين ريز تر
هستند جمع ميکنيم.مثل این که کسی به شما بگوید شما چگونه میتوانی پرنده ای را از راه دور شکار کنی و شما بگوید که
من حتی میتوانم مگس ها را نیز از راه دور شکار کنم.جالب اینجاست که چند ایه بعد در ایه ایه 8 سوره قیامت قران مینویسد که ماه (در روز قیامت) بی نور
میشود در حالی که همگی میدانیم ماه همین العان هم بی نور است و تنها مثل یک اینه بازتاب میکند. مسعله اینجاست که قران علاوه بر این که سر تا سر از اشتباهات و تناقض گویی ها میباشد در کلیت
خود نیز دارای ریشه عقلانی نیست..

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

الله در قران الله منصف و عادلی نیست.

امروزه میدانیم که نوع ژنتیک افراد, شرایط محیط تربیت, جامعه ای که در ان زندگی میکنند, فقر و ثروت, نوع اموزش های که به انها داده میشود, وضعیت خانوادگی انها از لحاظ تعداد فرزند و جدای پدر و مادر ویا.. میزان بهره هوشی و.... عوامل بسیار دیگر در نوع نگرش و گرایشات انها تاثیر گذار است. برای همین است که امروزه دانشهای مثل جرم شناسی ایجاد شده و سعی میکنند علل و عوامل جرم زا را شناسایی کنند و از بین ببریند.یا دانشهای مثل روانشناسی سعی بر شناسایی عوامل روانی افراد جهت ایجاد یک جامعه سالم از نظر روانی میکنند. در کشور های پیشرفته با تشکیل پرونده شخصیت سعی میکنند که مجازات و تدابیری متناسب به شخصیت خاص ان فرد اتخاذ کنند. به عبارتی دانش بشری امروزه برای مجازات مجرمین دیگر از یک معیار مطلق و خشک پیروی نمیکند. مضاف بر این که هدف از مجازات مجرمین اماده سازی او برای برگشت مجدد به جامعه و از طرفی رفع عوامل جرم زا در جامعه است. مثلا امروزه جدایی پدر و مادر به عنوان یکی از عوامل جرم زا شناسایی شده است. پس بلاشک عوامل ژنتیکی و محیطی در گرایشات افراد بدون تاثیر نیستند. اما گویا الله محمد به اندازه بشر امروزی درک نداشته است. داستان های که الله از مجازات اقوام مختلف بیان میکند بیان گر این است که او پیامبری را به یک شهر با قوم میفرستاده و افرادی را که به به پیامبر او ایمان نمیارودند را بلا استسناع هلاک میکرده است. این مسعله که در داستانهای قوم نوح و تمود و عاد و موسی و کشتن کافران در زمان محمد تکرار شده است دارای نکاتی به شرح زیر است.
اولا همینطور که گفتیم عوامل مختلف ژنتیکی, محیطی, تربیتی, وضعیت خانوادگی, و... در گرایش یا عدم گرایش این افراد به پیامبر موثر بوده است و لذا هر شخص اصولا باید با توجه به شخصیت خاص خود محاکمه شود. امروزه دادگاه اطفال و زنان و در اکثر کشور ها از هم جدا هستند. بلاشک کشتار دست جمعی عده ای مرد و زن و کودک به صرف این که ادعای فرستاده الله را باور نکرده اند ان هم بدون در نظر گرفتن شخصیت خاص این افراد از نظر سن و جنس و محیط و ژنتیک و سایر علل عدم این گرایش و تعیین یک مجازات دسته جمعی برای این گروه حتی از نظر وجدان انسانی نیز قابل توجیه نیست چه برسد به عدل الهی.
نکته دوم و جالب تر این که این افراد بلاشک افریده خود خدا هستند و محکوم کردن انها نوعی محکوم کردن سازنده انها میباشد. مثل این است که شما یک اتو مبیل طراحی کنید و بعدا ان را اتش بزنید که چرا انجور که من انتظار داشتم حرکت نکرده است.
سوم این که ایا نابود کردن یک قوم مشکلی را حل میکند؟ اگر این گونه بود چرا باز بعد از قوم نوح و ثمود و .. باز افراد بی ایمان در جهان امدند؟ ایا الله نمیدانست مشکل ایمان اوردن بعضی و ایمان نیاوردن بعض دیگر ناشی از افرینشی است که انسان داشته است و نه مشکل یک قوم خاص که بتوانم با نابودی ان جهان را از بی ایمانی پاک کرد؟ ای ایا این منصفانه است که الله به یک قوم بگوید من شما را نابود میکنم برای این که قوم دیگر عبرتشان بشود. امروزه جوامع بشری حتی نسبت به از بین بردین مجرمین خطرناک اقدام نمیکنند و به جای ان سعی میکنند علل و عواملی که باعث مجرم شدن این فرد شده را شناسای و نسبت به درمان ان اقدام کنند. ایا بهتر نبود الله هم به جای کشتار دست جمعی نسبت به شناسایی علل و عومل این عدم ایمان در اقوام نوح و ثمود و .. اقدام کند تا مجبور به تکرار این کشتار نشود.
چهارم این که اصولا مصاف یک عده از انسانهای ضعیف و به قول خود الله جاهل با الله که ادعا میکند بسیار توانا است خارج از انصاف است. امروزه حتی انسانها در جریان محاکه متهمین از قاعده تساوی صلاح ها که عبارت است برابری شرایط دادستان و متهم است استفاده میکنند.
حتی اگر محاکمه مطلق را بدون در نظر گرفتن شرایط خاص هر کس در نظر بگیریم این سوال پیش میاد که مثلا زنان در قوم لوط و کودکان در قوم نوح چرا گرفتار عذاب شدند؟ در داستان قوم ثمود میخوانیم که عده ای شتر خدا را کشتند و الله همه شهر را با خاک یکسان کرد. خوب زنان و کودکان و عده ای که در کشتار دخالت نداشتند چرا نابود عذاب شدند؟
پنجم این که ایا خدا این اقوام را برای این افریده بوده که به او ایمان داشته باشند؟ اگر این گونه است عدم ایمان این افراد ناشی از نقص خلقت خود او بوده و ضمنا این سوال پیش میاد که چرا فقط یک تعداد از اقوام بی ایمان و مشرک عذاب شده اند؟ مصریان و چینی ها و بابلی ها و ایلامی ها و...سالها بت پرست بودند اما خدا تنها عاد و ثمود را نابود کرده است. اگر علتش این نبوده چرا این اقوام را نابود کرده است؟
الله در ایات زیادی دستور کشتار کفار بدون محاکمه و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص ژنتیکی, روانی, خانوادگی و سایر عواملی که در کافر بودن او موثر بوده است را میدهد.
ضمن این که الله در بیان این داستان ها به نوعی به رجز خوانی پرداخته و در داستان نابود کردن فرعون و سربازانش میگوید که سر انجام از مخلوق خودش انتقام گرفته است!!!
ایات ۱۳۳ تا ۱۳۶ سوره اعراف را با هم میخوانیم.
پس بر آنان طوفان و ملخ و كنه ريز و غوكها و خون را به صورت نشانه‏هايى آشكار فرستاديم و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند (133)

و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد گفتند اى موسى پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتما به تو ايمان خواهيم آورد و بنى‏اسرائيل را قطعا با تو روانه خواهيم ساخت (134)


و چون عذاب را تا سررسيدى كه آنان بدان رسيدند از آنها برداشتيم باز هم پيمان‏شكنى كردند (135)


سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم چرا كه آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل بودند (136)

همانطور که گفته شده است محمد علاوه بر این که این داستان ها را از تورات دزدیده است هدفش این بوده است که به وسیله ان مردم را بترساند تا او را به عنوان پیامبر قبول کنند. افسانه بودن بعضی از این داستان ها هم مسلم است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

عناصر چهار گانه و الله

در زمان های قدیم و در عصر که محمد ادعای نوبت کرد این عقیده در مردم بود که جهان از چهار عنصر تشکیل شده است. اب, خاک,باد,اتش, انها متعقد بودند هر چیز در جهان است از این چهار عنصر تشکیل شده است. امروز غلط بودن این فرضیه ثابت شده است. اما جالب اینجاست که الله عربستان هم تحت تاثیر این عقیده قرار گرفته است. او بار ها به افرینش موجودات از این چهار عنصر اشاره کرده است.
و از نشانه‏هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد پس بناگاه شما [به صورت] بشرى هر سو پراكنده شديد سوره: 30 , آیه: 20

در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت سوره 3 ایه 59

و در حقيقت انسان را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريديم سوره 15 ایه(۲۶)
و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى‏دود خلق كرديم سوره پانزده ایه 27

و اوست كسى كه از آب بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست سوره 25 ایه(54)

انسان را از گل خشكيده‏اى سفال مانند آفريد سوره 55 ایه (۱۴)
جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد .سوره 55 ایه 15

پس [از كافران] بپرس آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت‏ترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم ما آنان را از گلى چسبنده پديد آورديم .سوره 37 ایه 11


آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند . سوره 21 ایه 30

و به يقين انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم . سوره 23 ایه 12

و خداست كه هر جنبنده‏اى را [ابتدا] از آبى آفريد پس پاره‏اى از آنها بر روى شكم راه مى‏روند و پاره‏اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مى‏روند خدا هر چه بخواهد مى‏آفريند در حقيقت‏خدا بر هر چيزى تواناست سوره 24 ایه(45)


ایات فوق نشان میدهد که الله نیز همانند بقیه فکر میکرده است که هر چیز در جهان است از این چهار عنصر افریده شده است. برای همین میگوید این را از اب افریدم و ان را از خاک و..

اشتباهات قران در مورد زمین و اسمان


تصور عربي که در عربستان زندگي ميکرد از زمين و اسمان تقريبا مثل اتاقي بود که شما در ان
نشسته ايد. او زمين را مثل کف اتاق مسطح و اسمان را همانند سقف ان ميدانست. او نميدانست که اصلا
چيزي به نام اسمان وجود ندارد و انچه ميبيند ناشي از تجزيه نور افتاب است. خورشيد را چون يک
چراغ ميدانست که البته حرکت ميکند و نميدانست که مثلا در همين کهکشان راه شيري ميلون ها خورشيد
وجود دارد. او نميدانست که بلاواقع خورشيد هم يک ستاره است و ستارگان هم در واقع خورشيدند. او
فکر ميکرد ستارگان شب ها به اسمان مياند. و ماه را در حرکت ميدانست ولي تصور ميکرد که در پي
خورشيد حرکت ميکند و تصور ميکرد که ماه نيز چون خورشيد از خود نور دارد. اما زمين را ثابت
فرض ميکرد. او تصور ميکرد خورشيد پشت کوه و يا.. فرو ميرود و فردا نيز از جايي مثل کوه يا
دوباره خارج ميشود..او فکر ميکرد وقتي شب ميشود همه جهان شب و تاريک ميشود وقتي روز ميشود
همه جهان روز ميشود. او نميدانست مثلا در فضاي ماواري جو شب و روز معني ندارد.و اين شب رو
روز به وجود امده ناشي از حرکت دوراني زمين به دور خود است. با نگاهي به ايات قران ميبينيم که
تصور قران نيز از زمين و اسمان به همين ترتيب است.
و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانههاى آن اعراض مىكنند .سوره
انبيا ايه 32
در اين ايه اسمان را سقف پنداشته ولي همينطور که گفتيم اسمان وجود جسمي ندارد.

آيا آفرينش شما دشوارتر استيا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است ايه 27 سوره نازعات

سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد (28) سوره نازعات

و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد ايه 29 سوره نازعات
در سه ايه فوق دو نکته نهفته است اول اين که باز اسمان را سقف دانسته و دوم اين که براي اسمان
شب و روز تصور کرده است در حالي که شب و روز متعلق به کراتي است که چرخش دوراني به دور
خود دارند و در فضاي ماوراي جو شب و روز وجود ندارد.

همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان
آبى فرود آورد و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در
حالى كه خود مىدانيد (22) سوره بقره
در ايه فوق باز اسمان را چون سقف پنداشته و زمين را چون فرش مسطح

آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند
تا [مبادا زمين] شمارا بجنباند و در آن از هر گونه جنبندهاى پراكنده گردانيد و از آسمان آبى
فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه] نيكو در آن رويانيديم سوره 31 ایه 10
در ايه فوق باز الله ميگويد که ستونهاي اسمان را شما نميبينيد... يعني اسمان
براي زمين چون سقف اتاق شماست البته ستون هايش را نميبينيد. ضمنا الله براي اين که زمين نجنبد
براي ان کوه قرار داده سوالي که پيش مياد اين است که پس چرا حتي در کوهستان ها زمين ميجنبد و
زلزله ميشود. سوما الله براي اين که زمين نجنبد به کوه احتياج داشته....

خدا [همان] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت آنگاه بر عرش استيلا
يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد هر كدام براى مدتى معين به سير خود ادامه مىدهند [خداوند]
در كار [آفرينش] تدبير مىكند و آيات [خود] را به روشنى بيان مىنمايد اميد كه شما به لقاى
پروردگارتان
يقين حاصل كنيد ایه (2) سوره الرعد.
خداوند همه جا از حرکت خورشيد و ماه خبر ميدهد اما از حرکت زمين خبر نميدهد اگر الله اين را
ميدانست که زمين حرکت ميکند حتما خبر ميداد.

خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده] ساخت ایه (19) سوره نوح
در ايه فوق الله باز زمين را چون فرش مسطح فرض کرده

وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ 18
و به آسمان كه چگونه برافراشته شده. ایه (18) الغاشية
وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ19
و به كوهها كه چگونه برپا داشته شده. ایه (19) الغاشية
وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ 20
و به زمين كه چگونه گسترده شده است. ایه (20) الغاشية

در ايه فوق صراحتا اشاره شده که (الارض کيف سطحت)
همچنين اسمان را رفيع و بلند فرض کرده در حالي که اسماني وجود ندارد و گفتيم انچه ميبينيم تجزيه نور خورشيد است.


بر فراز شما هفت [آسمان] استوار بنا كرديم (12)

و چراغى فروزان گذارديم 13 سوره النبا
فراز کره زمين کجاست؟ الله تصور ميکرده زمين مسطح است پس براي ان فراز در نظر گرفته اما اکنون که زمين کروي است فراز انساني که در زاپن زندگي ميکند با فراز انساني که در ايران زندگي ميکند متفاوت است.

از تو سوال ميکنند سبب بدر و هلال ماه چيست، بگو سبب آن تعيين عبادات حج است ایه 189 بقره
يک دليل بر اين که الله نميدانسته زمين کروي است ايه فوق است زيرا سبب بدر ماه کروي بودن زمين است ولي چون الله نميدانسته گفته سببش تعيين عبادات حج است. جالب اينجاست که عبادات حج تنها در عربستان معني داشته و الله فقط براي عرب ها ماه را هلالي ميکرده است.

تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد و ديد كه [خورشيد] در چشمهاى گلآلود و سياه غروب مىكند و نزديك آن طايفهاى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مىكنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مىگيرى (86) سوره کهف
در اين ايه خدا ميگويد خورشيد در چشمه گل الود فرو ميرفته است. چون در اعراب دوره جهالت تصور ميکردند که خورشيد در زمين يا کوه و.. فرو ميرود. الله هم مثل انها ميانديشيده است.

تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مىكرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم ایه (90) الکهف

قران در اين قصه ميگويد که ذولقرنين به جايي رسيد که خورشيد از انجا طلوع ميکرده است. با توجه
به کروي بودن زمين از نظر شما خورشيد در کجا طلوع ميکند.؟ در عربستان فکر ميکردند که خورشيد ذر نقطهاي دور از زمين خارج ميشود و در نقطه اي از زمين در ان فرو ميرود و الله ميگويد ذوالقرنين به ان نقطه رسيده.

سوگند به خورشيد و تابندگيش الشمس ايه يک
سوگند به ماه چون پي خورشيد رود. الشمس ايه دو
الله عربستان فکر ميکرده که ماه دنبال خورشيد حرکت ميکنه... اخه بعد از اين که خورشيد غروب ميکرده
ماه تو اسمون پيدا ميشده. نکته جال ديگه چرا خدا فقط ماه زمين را ميديده ميدونيم که بقيه کرات نيز قمر دارند.

و [نيز] پارهاى از شب و در فروشدن ستارگان تسبيحگوى او باش سوره 59 ایه (49)
همينطور که امروزه ميدانيم ستارگان در روز جايي نميروند ولي الله تصور ميکرده که تنها شب ها طلوع ميکنند.

آيا نديدهاى كه خدا آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد و كشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد مگر به اذن خودش [باشد] در حقيقتخداوند نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است ايه 65 از سوره حج
الله اسمان را نگه داشته تا يه موقع روي زمين نيفته....
و ماه بى‏نور گردد . سوره 75 ایه 8
میدونیم که ماه از خودش نوری نداره و مثل یک اینه تنها نور خورشید را بازتاب میکند.

ميبنيد الله عربستان طرز فکرش مثل ادماي که تو عربستان زندگي ميکردند بوده.

شباهت الله با شیطان

شباهت الله با شیطان

هر دو از انسان کینه دارند و در صدد نابودی ان هستند.در اینجا ایه ای از قران را که نشانگر کینه الله از انسان است میاورم.
كشته باد انسان چه ناسپاس است. سوره عبس ایه 17
این ایه الله که میگوید من خودم انسان را خلق کردم ارزوی مرگ برای او میکند...الله که مدعی است از روح خودش در گل انسان دمیده و خودش سرشتش را درست کرده است.
شباهت دوم الله با شیطان این است که الله نیز به گمراه کردن بندگانش میپردازد.

هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است و هر كه را گمراه سازد در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نيابى و روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روى چهرهشان درافتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شرارهاى [تازه] برايشان مىافزاييم سوره ۱۷: الإسراء..ایه 97

روزى كه پشتكنان [به عنف] بازمىگرديد براى شما در برابر خدا هيچ حمايتگرى نيست و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست ایه ۲۳ سوره غافر

خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مىهراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مىافتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مىگردد اين است هدايتخدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست . سوره الزمر ایه ۲۳

پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام مىگشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مىگرداند چنانكه گويى به زحمت در آسمان بالا مىرود اين گونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمىآورند قرار مىدهد . سوره انعام ایه ۱۲۵

[اين چنين نيست] بلكه كسانى كه ستم كردهاند بدون هيچ گونه دانشى هوسهاى خود را پيروى كردهاند پس آن كس را كه خدا گمراه كرده چه كسى هدايت مىكند و براى آنان ياورانى نخواهد بود سوره روم ایه ۲۹

هر كه را خداوند گمراه كند براى او هيچ رهبرى نيست و آنان را در طغيانشان سرگردان وا مىگذارد. ایه ۱۸۶ اعراف

كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند در تاريكيها[ى كفر] كر و لالند هر كه را خدا بخواهد گمراهش مىگذارد و هر كه را بخواهد بر راه راست قرارش مىدهد .ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و اوست ارجمند حكيم سوره ابراهیم ایه ۴

شباهت سوم الله با شیطان این است که هدفش این بوده که جهنم را از انسان ها پر کند و اصلا اگر او نمیخواست شیطان خر کی بود.

ایه های زیر نشان دهنده این است که الله از ازل این را مقرر فرموده است.كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين آنان را آفريده است و وعده پروردگارت [چنين] تحقق پذيرفته است [كه] البته جهنم را از جن و انس يكسره پر خواهم كرد سوره ۱۱ ایه ۱۱۹

فرمود نكوهيده و رانده از آن [مقام] بيرون شو كه قطعا هر كه از آنان از تو پيروى كند جهنم را از همه شما پر خواهم كرد سوره اعراف ایه ۱۸

نگاهی به سوره لهب

نگاهی به سوره لهب


به نام خداوند رحمتگر مهربان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (1)

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿1﴾
دارايى او و آنچه اندوختسودش نكرد (2)

مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿2﴾
بزودى در آتشى پرزبانه درآيد (3)

سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿3﴾
و زنش آن هيمهكش [آتش فروز] (4)

وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿4﴾
بر گردنش طنابى از ليف خرماست (5)

فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿5﴾

در این ایات اندیشه کنید.


ببینید الله چقدر عاجز شده که به لعن و نفرین بنده و مخلوق خودش میپردازد. این ادم ها هستند که وقتی از کسی عاجز میشویند نفرینش میکنید. اما خدا اگر بخواهد دست ابو لهب را ببرد و نابودش کند با قدرتی که دارد چه نیازی به لعن و نفرین دارد. مگر خودش نمیگوید که هر چیزی را اراده کند ایجاد میشود. خوب اگر میخواهد دستش راببرد و نابودش کند کافیست اراده کند و اگر نمیخواست این کار را بکند پس چرا میگوید بریده باد دست لهب....

جالب اینجاست که ابولهب از دست نفرین الله جان به درمیبرد و نه دستش بریده میشود و نه کشته میشود بلکه در سال دوم هجری بر اثر کهولت سن فوت میکند.