۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

یک برهان ساده اما محکم برای عدم وجود اخرت

یک برهان ساده اما محکم برای عدم وجود اخرت :
خدا یا از سرنوشت انسان در روز قیامت اگاه است یا خیر, اگر اگاه نیست در این صورت خدا نادان است, ولی چنانچه اگاه است یا میتواند از افرینش انسان های دوزخی جلوگیری کند یا خیر اگر میتواند ولی باز به انها وجود ببخشد در این صورت خدا ستمگر است. ولی اگر نمیتواند در این صورت خدا ناتوان است!!!
و با توجه به این که اصولاخدا را باید دور از صفاتی چون نادانی و ستم و ناتوانی دانست!!!! باید قایل بشویم که مجازات انسان ها در اخرت غیر قابل توجیه است.
نکته دیگری را که باید در نظر بگیریم این است که اصولا مجازات مجرمان در روز قیامت بدون فایده است زیرا این مجازات هیچ نفعی برای گناه کار ندارد برای الله نیز قاعدا با توجه به بی نیازی او نباید سودی داشته باشد! و همینطور برای بزه دیده احتمالی نیز بدون سود است. در واقع اهدافی که برای مجازات مجرمین در جهان وجود دارد در جهان خیالی ساخته شده در ذهن انسان های مذهبی وجود ندارد.

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

حکم تجاوز به زنان شوهر دار در اسلام چیست؟ حلال است یا حرام؟

حکم تجاوز به زنان شوهر دار در اسلام چیست؟ حلال یا حرام؟پاسخ: مسعله دو حالت دارد. اول این که ان زن جزو اموال مرد نباشد در این صورت تجاوز حرام است. و در صورتی که به وسیله شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد عادل و دو زن و یا دو مرد عادل و چهار زن اثبات شود متجاوز باید سنگسار شود.
حالت دوم این است که این زن جزو اموال مرد باشد در این صورت با توجه به این که مالک هر تصرفی را که بخواهد میتواند در اموال خود بکند تجاوز به ان زن نیز جایز و حلال میباشد.
مستندات حکم: ایه بیست و چهارم از سوره نسا ترجمه اقای فولادوند:
و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است.
بنابر این تجاوز به زنان شوهر دار که به عنوان غنمیت جنگی به دست مسلمانان می افتد حلال است.
ایه ۵۰ سوره احزاب ترجمه اقای فولادوند:
اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده‏اى حلال كرديم و [كنيزانى] را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده .
شان نزول ایات : این ایات به این دلیل نازل شده است که مسلمانان برای تجاوز به زنانی که به اسارت گرفته اند نیازی به این نداشته باشند که تحقیق کنند که ایا این زن دارای شوهر بوده است یا نه. اری مسلما الله دانا و حکیم است!!!و به خاطر همین حکمت است که در دین او یک انسان میتواند جزو اموال دیگری یا جزو غنایم جنگی باشد تا مومنان بتوانند از او هر گونه که میخواهند بهره کشی کنند.
این فرایض را خود حضرت محمد در غزوه ها و جنگ های صدر اسلام به خوبی انجام داد. همچنین که اعراب در حمله به ایران از غنایم جنگی به خوبی استفاده کردند.!!!
این حکم مورد اجماع فقهای عامه و امامیه از جمله شهید اول و شهید ثانی و شیخ طوسی و شیخ مرتضی انصاری و دیگر فقهای بزرگ شیعه میباشد.

۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

روان شناسی محمد ابن عبد الله و تاثیر ان در بهشت توصیف شده در قران

اگر به زندگی محمد ابن عبد الله به خوبی بنگریم متوجه میشویم که بهشت در واقع دنیای خیالی است که او برای خود ترسیم کرده است. در واقع شناخت کاردید های روانی این شخص میتواند به خوبی به ما بفهماند که بهشت چگونه جایگاه ارزوها و خیال های پرورش یافته در ذهن محمد است. محمد ابن عبد الله در کودکی یتیم شد و زمانی که برای نگاه داری به عموی خود ابوطالب سپرده شد او را برای چراندن شتر به صحرا میفرستادند و او در هوای بسیار گرم و افتاب بسیار سوزان عربستان وان همه فقر و محرومیت پرورش یافت. انسانها معمولا در هنگام سختی ها سعی میکنند بیشتر با خیال های خود زندگی کنند و محمد نیز در ان صحرای سوزنده تصور درخت های که زیر ان نهرهایی روان است برایش بسیار دلنشین بوده است و بنا بر این در ذهن خیال پرداز خود دنیایی را ترسیم میکرده که نه تنها از افتاب سوزان عربستان در ان خبری نیست بلکه در ان درخت های است که سایه دارند و زیر ان نهر هایی روان است. مسلم است که تصور اگر چه برای یک شخصی که در کویر زندگی میکند دل نشین است ولی برای کسی که در جنگل های سیبری زندگی میکند چندان جالب نیست!!!
از طرفی وی در دوران کودکی و نوجوانی با محرومیت و کمبود غذا روبه رو بوده است قوت او معمولا نانی خشکیده بود است و شیر شتر برای او غذایی بسیار خوب به حساب میامده است. بنا براین در ذهن خیال پرداز خود غذاها و نوشیدنی های مورد علاقه خود را به دنیای خیالی خود اضافه میکند. مثلا جوی هایی را ترسیم میکند که در ان شیر و عسل روانند و درختانی که انار و خرما دارند. در دنیای خیالی او نباید هیچ محدودیتی در خوردن و نوشیدن انچه مورد علاقه اوست وجود داشته باشد. تصور چنین دنیایی در صحرای خشک و بی اب و علف عربستان و با ان همه محرومیت برای این کودک یتیم بسیار دلنشین است. بنابر این انچه را که در دنیای واقعی خود ندارد در دنیای خیالی خود ترسیم میکند.
سومین چیزی که محمد به دنیای خیالی خود اضافه میکند زن است. او در دوران جوانی تا سن بیست و پنج سالگی یعنی زمانی که اکثر همسن های او صاحب فرزند بودند به علت فقر موفق به ازدواج نمیشود و نبود زن بری او تبیدل به نیازی میشود که نمی تواند به ان دست یابد. نیاز به زن برای او تبدیل به عقده ای میشود که ان را جز در دنیای خیالی خود نمیتواند ببابد بنا بر این با اضافه کردن زنان به دنیای خیالی خود دنیای را در ذهن خیال پرور خود میسازد که از لحاظ دسترسی به زنان نیز محدودیتی ندارد. حتی بعد از این که ازدواج میکند با زنی ازدواج میکند که بیشتر برای او جای مادر را دارد و تنها میتواند مهر مادری را که هرگز ندیده بوده است را برایش به ارمغان بیاورد. از طرفی وجود خدیجه به عنوان یک زنی که محمد مجبور به احترام به وی بوده است مانع از این میشود که او بتواند با زنان جوان و مورد علاقه خود ازدواج کند. هرچند بعد از فوت خدیجه و به قدرت و ثروت رسیدن محمد در مدینه تلافی نبود زن را در زمان جوانی و میانسالی خود با گرفتن زن های متعدد پر میکند ولی با این حال در بهشتی که برای دین خود ترسیم میکند به زنان یا همان حوریان بهشتی جایگاه ویژه ای میدهد. حتی توصیف باکره بودن زنان و این که دست هیچ مردی تا کنون به انها نرسیده است خود ناشی از غیرت بیش از حدی است که این شخص داشته و به همان خاطر زنان خود را بعد از مرگ ممنوع از ازدواج میکند و محدودیت های زیادی را برای انها در معاشرت با مردان بر اساس نصوص قرانی در نظر میگیرد.
به هر صورت بهشتی که محمد در قران ترسیم میکند که علاوه بر این که منبعث شده از عقده های واپس خورده خود او در دوران کودکی و جوانی است این مزیت را برای او داشته که میتوانسته است باعث تحریک عرب ان زمان به پیوستن به دین او با توجه به گرایش و علاقه عراب به زن و خوراکی باشد.
اما با این حال در بهشتی که محمد در قران توصیف میکند انسان بیشتر حیوان گونه زندگی میکند چرا که تنها به خوردن و اشامیدن و عشق بازی با حوریان بهشتی میپردازد. در حقیقت انسانیت انسان که با انجام اعمال نیک از قبیل کمک به درماندگان و از خود گذشتگی و سایر صفات عالی انسانی مصداق میابد در بهشت توصیفی محمد ابن عبد الله محلی برای ابراز وجود نمی یابد.

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

چگونه مسعله شان نزول دلیلی بر عدم الهی بودن قران است.

بسياري از ايات قراني بر اساس اتفاق هاي که در زمان محمد اتفاق افتاده است نازل شده است. به اين مسعله اصطلاحا شان نزول ميگويند. براي مثال ايات سوره لهب که بعد از تمسخر محمد توسط ابولهب انجام گرفت نازل شد و بعضي از ايات سوره نور که به خاطر اين که عده اي به عايشه همسرمحمد نسبت زنا دادند نازل شد. در اين مسعله که بسياري از ايات بر اثر اتفاقات که در زمان محمد افتاده است نازل شده است بين مورخان و مفسران قران ترديدي وجود ندارد. سوال اساسي که پيش مي اید اين است که ايا الله کلام و سخن خود را معطوف به اتفاقات زمان محمد کرده بوده است؟ اگر اينگونه است پس بايد بپذيريم که کلام الله که اصولا بايد ثابت و تغيير ناپذير و باشد با توجه به اتفاقات زمان محمد تدوين يافته و ميتوانسته است چيزي غير از قران کنوني باشد. و بنا بر اين اگر حوادث بيشتري دز زمان محمد اتفاق افتاده بود احتمالا ايات قراني نيز بيشتر بود. يا اگر محمد بيشتر عمرکرده بود شمار ايات قراني بيشتر بود و اگر فلان اتفاق نيفتاده بود احتمالا تعدادي از ايات در قران نبود. و کما اين که با پذيرش اين نظر بايد بپذيريم که اعمال و کردار مردم مکه و مدينه در زمان محمد درتدوين قران موثر بوده است و بخشي از کلام الله با توجه به رفتار بعضي از انها تدوين يافته است. در اين صورت ديگر نميتوانيم بپذيريم که قران در لوح محفوظ بوده است. از طرفي اين که بپذيريم که الله منتظر بوده است ببيند که چه اتفاقي مي افتد تا ايه اي متناسب با ان نازل کند علاوه براين که نشان دهنده عدم اگاهي الله به انچه ان چه ميخواهد به عنوان قران نازل کند است ميباشد نشان دهنده عدم اگاهي الله به اتفاقاتي است که در اينده اتفاق خواهد افتاد!!!!حال اگر بپذيريم که قران در لوح محفوظ بوده است و اتفاقات زمان محمد تاثيري بر بر ان نداشته است بايد به اين پاسخ دهيم که پس چگونه است که بعد از تمسخر محمد توسط ابولهب سوره اي در نفرين او مياد؟ اگر بپذيريم که ابولهب داري اختيار بوده است و ميتوانسته است مسلمان شود در اين صورت بايد بپذيريم که اراده ابولهب در نزول اين ايه نقش داشته است و و او میتوانسته با اختیار خود تغیراتی در قران بدهد. اگر بپذيريم که او بايد کافر ميشده تا اين ايه در وصف او بيايد در اين صورت بايد معتقد به جبر بود و در اين صورت نزول قران بي فايده و نفرین ابولهب مجبور بی دلیل میگردد. چگونه است که پس از نسبت زنا دادن به عايشه ايه هاي در اين مورد مياد؟ چگونه است که بعد از اين که مردم سوال در مورد علت بدر ماه سوال ميکنند ايه اي در مورد ان نازل ميشود؟ اگر مردم داراي اراده واختيار بود اند در اين صورت نزول ايه منوط به اختيار افراد ميشود و در صورتي که اين افراد اين سوال را نمي پرسيدند اين ايه هم نازل نميشد. و اگر اجبارا و تقديرا انها بايد اين سوال را ميکردند تا اين ايه نازل بشود در اين صورت بايد معتقد به جبر باشيم و در اين صورت نزول قران براي انسان هاي مجبور بي فايده است.براي مثال ايه 83 سوره کهف ميگويد:و از تو در باره ذوالقرنين مى‏پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند (83)حال اگر افرادي اين سوال را نمي پرسيدند اين ايه نازل نميشد!!!! اگر احيانا مردم علا قه اي به داستان ذولقرنين نداشتند الله مجبور به گفتن اين قصه براي مردم نميشد!!!! و اگر محمد عاشق زن پسر خوانده خودش نميشد ايه 37 سوره 33 نازل نميشد. يا مثلا اگر اراده عده اي بر عدم پذيرش اسلام تعلق نميگرفت ايه هاي مربوط به کفر نازل نميشد.بنا بر اين اصولا شان نزول با قرار داشتن قران در لوح محفوط دز تضاد است. و اگز بپذيريم که اتفاقات زمان محمد در نزول ايات موثر بوده است در اين صورت بايد بپذيريم که اراده انسان ها در نزول کلام الله موثر بوده است و بعضي از انسان ها با اعمال اراده خود کلام الله را دست خوش تغييراتي حد اقل از لحاظ حجم قران کرده اند. و این خود دلیلی بر این میشود که الله نمیدانسته است که قرانی که او نازل میکند دقیقا شامل چه ایاتی میشود. ولي اگر بپذيرم که قران در لوح محفوظ بوده است در اين صورت بايد بپذيريم که اتفاقاتي که زمان محمد افتاده تنها بهانه اي براي نزول اين ايات بوده است و مثلا بايد عده اي در مورد سبب بدر ماه سوال کنند تا ايه اي از لوح محفوظ در اين مورد نازل بشود. يا بايد عده اي در مورد ذولقرنين از محمد بپرسند که ايه اي بيايد با اين مضمون که (و از تو در باره ذوالقرنين مى‏پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند) نازل شود. و پذيرش اين موضوع به معني ناديده گرفتن اراده انسان ها و به معني جبر است به اين معني که کافران بايد کافر ميشده اند تا ايه هاي در مورد انها بيايد و ابولهب بايد مشرک ميشده است که سورهاي در مورد او و زنش بيايد. و با پذيرش جبر نزول قران براي انسان هاي مجبور بي فايده و خارج از عقلانيت است.