۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

پاسخ به يکي ديگر از مغلطه هاي اسلاميان

یکی از مغلطه های که مسلمانان به کار می برند مربوط به ایه ۸۸ سوره نمل است.

و كوهها را مى‏بينى [و] مى‏پندارى كه آنها بى‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است (88)

اسلام گرایان میگویند : با توجه به کشف جدید زمین شناسان مبنی بر حرکت کوهها و این موضوع که حضرت محمد در ان زمان فاقد چنین دانشی بوده است این ایه از عجایب و اعجاز قران است.

اما این موضوع دارای سه اشکال است که به طور مفصل تشریح میشود.

اول ان که قرائن وشواهد نشان می دهد که این ایه بيانگر اتفاقات زوز قيامت است. با مقايسه بين اياتي که از وضعيت کوهها را در دنيا بيان داشته, با اياتي که بيانگر وضعيت کوهها در اخرت است به خوبي روشن مي شود که حرکت کوهها از نظر قران از نشانه هاي اخرت است. اگر بپذيريم که از نظر قران کوهها در حال حاضر حرکت ميکنند, خود به خود چنين نتيجه خواهيم گرفت که قران دچار تناقض گويي شده است.
ايات زير را بخوانيم. هر کدام از اين ايات بيانگر وضعيت کوهها در حال حاضر از نظر نويسنده قران است.

۱-و در زمين كوههايى استوار افكند تا شما را نجنباند و رودها و راهها [قرار داد] تا شما راه خود را پيدا كنيد (سوره ۱۶ ایه ۱۵)

در ایه فوق الله میگوید که کوهها را از بالا بر روی زمین افکنده تا زمین را نجنباند.

۲- آسمانها را بى‏هيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند تا [مبادا زمين] شما را بجنباند و در آن از هر گونه جنبنده‏اى پراكنده گردانيد و از آسمان آبى فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه] نيكو در آن رويانيديم (سوره ۳۱ ایه ده)

۳-و در [زمين] از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازه‏گيرى كرد [كه] براى خواهندگان‏درست [و متناسب با نيازهايشان] است (سوره ۴۱ ایه ۱۰)

۴- و كوهها را [چون] ميخهايى [نگذاشتيم؟]
(سوره 78 ايه 7)

در ایه فوق الله می گوید کوهها را چون میخ های برای زمین افریده است. تشبیه کوه ها به میخ و ان هم میخ هايی که الله از بالا در زمین فرو کرده است به خوبی نماینگر چگونگی ترسیم کوه ها در ذهن محمد است

۵- و اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مى‏شد يا زمين بدان قطعه قطعه مى‏گرديد (سوره ۱۳ ایه ۳۱)

در ایه فوق الله میگوید اگر ما حتی قرانی نازل میکردیم که کوهها به وسیله ان به حرکت در می امد و.... این خود نشان از این دارد که در دید الله کوه ها در حال حاضر ثابت هستند . چرا که اگر از دید الله کوه ها در حال حاضر نیز روان و محرک بودند به کار بردن عبارت ( اگر قرانی بود که کوه ها بدان روان می شدند ) بدون معنی بود و مانند این بود که بگوید ( اگر قرانی بود که نهر ها بدان روان می شدند)

اما ایات زیر وضعیت کوه ها از نظر الله در روز قیامت است.

۱- و كوهها [جمله] به حركت درآيند (سوره ۵۲ ایه ۱۰)

۲-و [ياد كن] روزى را كه كوهها را به حركت درمى‏آوريم و زمين را آشكار [و صاف] مى‏بينى و آنان را گرد مى‏آوريم و هيچ يك را فرو گذار نمى‏كنيم (سوره ۱۶ ایه ۴۷)

۳-و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند (سوره ۸۱ ایه ۳)

۴- روزى كه زمين و كوهها به لرزه درآيند و كوهها به سان ريگ روان گردند (سوره ۷۳ ایه ۱۴)

۵- و كوهها را روان كنند و [چون] سرابى گردند (سوره ۷۸ ایه ۲۰)

در ایات فوق الله حرکت کوهها را از نشانه های روز قیامت می داند. وقتي نويسنده قران از حرکت کوه ها در روز قيامت صحبت ميکند از قرينه کلام مي توان فهميد که از نظر وي کوهها در حال حاضر ثابت هستند. همانطور که عبارت ( زمين به زودي از حرکت خواهد ايستاد) ,بيانگر اين معنا است که در ذهن نويسنده زمين در حال حاضر در حرکت است.
ابتدا ایه ۱۸ تا ۲۰ سوره النبا را با هم میخوانیم

روزى كه در صور دميده شود و گروه گروه بياييد (18
و آسمان گشوده و درهايى [پديد] شود (19
و كوهها را روان كنند و [چون] سرابى گردند (20


در ایات فوق بیان می شود که در روز قیامت بعد از دمیده شدن در صور کوهها روان می شوند. حال ان را با ایه ۸۷ تا ۹۰ سوره النمل مقایه میکنیم

و روزى كه در صور دميده شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد مگر آن كس كه خدا بخواهد و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند (87)

كوهها را مى‏بينى [و] مى‏پندارى كه آنها بى‏حركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است (88)

هر كس نيكى به ميان آورد پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمنند (89)

و هر كس بدى به ميان آورد به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند آيا جز آنچه مى‏كرديد سزا داده مى‏شويد (90)

همانطور که مشاهده می کنید ایات قبل و بعد از ایه ای که به حرکت ابر اسای کوهها اشاره کره در مورد روز قیامت است و شباهت بسياری با ایات ۱۸ الی ۲۰ سوره النبا دارد که در مورد دمیده شدن در صور و سپس حرکت کوه ها صحبت می کند.
غیر از ان در ایه بعد از این ایه چنین می خوانیم (هر كس نيكى به ميان آورد پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمنند (89) )
اين سوال براي خواننده پيش مياد که ان روز در اين ايه چه روزي است؟ تنها در صورتی میتوانیم ان روز را در اين ايه, روز قيامت بدانيم که اين ايه را ادامه ايه قبل بدانيم و بگويم منظور از ان روز در اين ايه همان روزيست که کوه ها ابر اسا حرکت ميکنند. در حقيقت مرجع ضمير (ان) در اين ايه در گرو ايه ما قبل ان است.

۲ - اشکال دوم این مغلطه این است که انچه از نظر زمین شناسان حرکت می کند پوسته زمین است و نه کوه ها .البته کوه ها نيز بخشی از پوسته زمین هستند . بنابر این یک کوه به همان اندازه حرکت میکند که ساختمان ها و درختان و جنگل ها و جاده ها حرکت می کند.و اين موضوع نسبت به همه اشياي روي پوسته زمين صادق است.انگونه که اسلاميان از اين نظريه, حرکت کوه ها را نتيجه گيري ميکنند پس اگر قران بيان ميداشت که جاده ها در حال حرکتند باز هم از نظر ايشان سخن درستي بود. همانطور که اگر ميگفت درختان و دره ها و... در حرکتند. در حالي که کوه ها نسبت به انسان ها که روي پوسته زمين قرار دارند حرکتی ندارند و ثابتند.غیر ازاين حرکت پوسته زمین بسیار کند تر و غیر قابل مقایسه با حرکت ابر هاست. و حرکت چند سانتيمتري صفحات زممين در سال را هيچ عاقلي حرکت ابر اساي کوهها نمي نامد.

۳- اشکال سوم این مغلطه این است که در صورتی که ما همه انچه مسلمان میگویند بپذیریم, باز هم غير بشري بودن قران اثبات نمی شود. زیرا این موضع عقلا توسط بشر قابل کشف است. یا حد اقل قابل حدث زدن هست. در کتب قدیمی نظریه ها و حدث های وجود دارد که به مراتب واضح تر و البته صحیح تر از این موضوع هستند.
و در نهایت حتی اگر غیر بشری بودن این موضوع کشف شود این به معنی الهی بودن ان نیست و بین این دو عقلا ملازمه ای وجود ندارد.

۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

تشبيه نارسا و غیر منطقی در قران

ايه 64 و 65 سوره الصافات

آن درختى است كه از قعر آتش سوزان مى‏رويد (۶۴)
ميوه‏اش گويي چون كله‏هاى شياطين است (۶۵)

در ايه فوق ميوه درختان جهنمي به کله هاي شياطين تشبيه شده است. اما اين تشبيه نارسا غير منطقي است. زيرا هدف از تشبيه واضح کردن ترسيم افراد از يک موضوع و يا يک شي است. بنابر اين "مشبه به" بايد در ذهن مخاطب شناخته شده باشد.
براي مثال اگر کسي نداند که شراب چيست ممکن است به وي پاسخ داده شود که "شراب چون خون است" . حال اگر مخاطب بداند که "خون" چيست ميتواند در ذهن خود ترسيمي از "شراب" داشته باشد. ولي اگر "مشبه به" براي مخاطب ناشناخته باشد او نميتواند شراب را در ذهن ترسيم کند. بنابراين منطقي نيست که براي اشنايي مخاطب با يک شي ان را به يک شي مبهم که براي او ناشناخته است تشبيه کنيم.
در دو ايه فوق الذکر اين اتفاق رخ داده و الله بيان داشته است که ميوه درختان جهنمي چون کله هاي شياطين است. حال اين سوال براي مخاطب پيش مي ايد که کله هاي شياطين چگونه است؟ پاسخ شما به اين سوال چيست؟! دقيقا مانند اين است که کسي ادعا کند که ميوه هاي درختان بهشتي مانند سر جبرييل است. "مشبه به" در هر دو مورد برای مخاطب ناشناخته است و بدین جهت تشبیه نارسا و غیر منطقی است.

۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

ايه 179 سوره اعراف

ايه زير را مطالعه کنيد (ايه 179 سوره اعراف)

و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند (179)

اين ايه ميگويد که خدا عده اي از انسان ها را به اين خاطر که داراي دل ها و گوش ها و چشم هاي نا کارمد هستند براي دوزخ افريده است . سوال اينجاست که اصولا قبل از اين که يک موجود افريده شود, چگونه ميتواند داراي گوش هاي ناشنوا و چشم هاي نابينا باشد؟ در واقع انسان هاي داري گوش هاي ناشنوا و چشم هاي نابينا تنها بعد از افرينش موجوديت دارند و چگونه ممکن است شخصي را که وجود ندارد را براي اين که گوش ها و چشم هاي ناشنوا دارد براي دوزخ افريد؟ مسلما انساني که هنوز افريده نشده داري چشم نابينا و گوش ناشنوا نيست.يک لحظه خود را جاي گوينده اين جمله بگذاريد و با خود ضمضمه کنيد :( من ميخواهم عده اي از انسان ها را براي چشيدن عذاب به وجود بياورم زيرا انسان هاي که من ميخوام به وجود بياورم داراي چشم ها و گوش هاي ناشنوا هستند.)

اگر پاسخ بدهند که منظور نويسنده قران اين بوده که خدا عده اي از موجودات را با گوش نانشوا و چشم نابينا افريده است تا وارد جهنم شوند, در اين صورت بايد بگويم که خدا ظالم و فريب کار است.

قصص قراني, افسانه و يا در حکم افسانه؟!

در قران داستان ها و قصص مختلفي وجود دارد که در ان شرح حال اقوام مختلف بيان شده و از فرستادن پيامبران به اقوام گوناگون تا مجازات شهر ها سخن رفته است. اما هيچ مسلماني تا کنون پاسخ قانع کننده اي به اين پرسش که هدف از بيان اين داستان ها در قران چه بوده است, نداده است. مسلمانان ممکن است پاسخ بدهند که هدف از بيان اين داستان ها, عبرت اموزي براي مردم مکه و مدينه و يا ساير اقوام و ملل بوده است. اما اين پاسخ با يک اشکال رو به رو است. اين داستان ها تنها در صورتي ميتوانند عبرت اموز باشند که حقيقت انان به صورتي اثبات شود وگرنه بيان ان ها هيچ تفاوتي با افسانه سرايي ندارد.
به مثال زير توجه کنيد.

همانا فرشيد پيامبر بر حق ماست. قبل از وي نيز پيامبراني را به سوي خلق فرستاديم. از جمله انها اشکان بود. او به سوي قوم خويش رفت و گفت من پيامبري بر حق هستم. پس از وي نشاني خواستند. پس او به اذن خدا جهت چرخش کره زمين را تعويض نمود. و جايگاه ستارگان اسمان را عوض کرد. سپس هزاران مرده را زنده نمود. اما قومش گفتند پس تو حتما ساحري چيره دست هستي. پس به سزاي کفرشان ان قوم را خاکستر نموديم.

. گفته من چه تفاوتي با داستان هاي قراني دارد؟ معجزات ذکر شده در اين داستان بسيار شگفت انگيز تر از معجزات قصص قرانيست و عذاب قوم کافر هم بسيار بزرگتراست. اما از کجا بدانيم که گفتار و داستان من صحيح است؟ از کجا بداينم قصص قراني واقعيت دارد؟ هيچ کدام اثبات نشده و چون اثبات نشده ذکر انها لغو و بيهوده است. اگر گفتار من اثبات ميکند که فرشيد فرستاده خدا هست و مي تواند انگونه که مسلمانان مدعي هستند باعث عبرت اموزي شود, پس داستان هاي قراني نيز داراي چنين تاثيري هستند. در حقيقت هيچ تفاوتي بين ادعاي من و داستان من با ادعاي پيامبر اسلام و داستان هايش وجود ندارد. انسان عاقل نميتواند باور خود را بر فرضيات اثبات نشده استوار سازد. و در نهايت اگر بر فرض محال قصص قراني افسانه نباشند, باز هم به اين دليل که حقيقت انها اثبات نشده است ,در حکم افسانه هستند و تفاوتي با داستنان هاي هزار و يک شب و کليله و دمنه ندارند. الله بهتر بود به جاي اين همه لاف زني در مورد معجزه پيامبران افسانه اي خويش و عذاب هاي غير انسانيش يک معجزه به پيامبر اسلام اعطا ميکرد و خود را از اين همه گزافه گويي و افسانه سرايي براي اثبات وجود خويش و ترساندن مردم بي نياز ميکرد.