متن زير ايه 22 سوره الکهف است.
به زودى خواهند گفتسه تن بودند [و] چهارمين آنها سگشان بود و مىگويند پنج تن بودند [و] ششمين آنها سگشان بود تير در تاريكى مىاندازند و [عدهاى] مىگويند هفت تن بودند و هشتمين آنها سگشان بود بگو پروردگارم به شماره آنها آگاهتر است جز اندكى [كسى شماره] آنها را نمىداند پس در باره ايشان جز به صورت ظاهر جدال مكن و در مورد آنها از هيچ كس جويا مشو (22)
الله در اين ايه ميگويد که به زودي مردم در مورد شمار اصحاب کهف اختلاف ميکنند. علت اين مسعله شايد اين باشد که محمد شمار اصحاب کهف را از افراد مختلف به صورت متفاوت شنيده است. اما به راستي تعداد اصحاب کهف چه دردي را از جامعه بشري دعوا ميکند؟!!! که الله با افتخار ميگويد که تعداد ان ها را خودم ميدانم؟...
واقعيت اين است که خود محمد از شمار اصحاب کهف نا اگاه بوده و با توجه به اقوال گوناگوني که وجود داشته ترجيح داده که در مورد تعداد اين افراد در اين داستان اظهار نظري نکند. در غير اين صورت شمار اصحاب کهف چه اهميتي داشت که الله ان را بيان نکند؟ اصلا بر ايه فوق چه فايده اي متصور است؟