۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

یک برهان ساده اما محکم برای عدم وجود اخرت

یک برهان ساده اما محکم برای عدم وجود اخرت :
خدا یا از سرنوشت انسان در روز قیامت اگاه است یا خیر, اگر اگاه نیست در این صورت خدا نادان است, ولی چنانچه اگاه است یا میتواند از افرینش انسان های دوزخی جلوگیری کند یا خیر اگر میتواند ولی باز به انها وجود ببخشد در این صورت خدا ستمگر است. ولی اگر نمیتواند در این صورت خدا ناتوان است!!!
و با توجه به این که اصولاخدا را باید دور از صفاتی چون نادانی و ستم و ناتوانی دانست!!!! باید قایل بشویم که مجازات انسان ها در اخرت غیر قابل توجیه است.
نکته دیگری را که باید در نظر بگیریم این است که اصولا مجازات مجرمان در روز قیامت بدون فایده است زیرا این مجازات هیچ نفعی برای گناه کار ندارد برای الله نیز قاعدا با توجه به بی نیازی او نباید سودی داشته باشد! و همینطور برای بزه دیده احتمالی نیز بدون سود است. در واقع اهدافی که برای مجازات مجرمین در جهان وجود دارد در جهان خیالی ساخته شده در ذهن انسان های مذهبی وجود ندارد.

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

حکم تجاوز به زنان شوهر دار در اسلام چیست؟ حلال است یا حرام؟

حکم تجاوز به زنان شوهر دار در اسلام چیست؟ حلال یا حرام؟پاسخ: مسعله دو حالت دارد. اول این که ان زن جزو اموال مرد نباشد در این صورت تجاوز حرام است. و در صورتی که به وسیله شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد عادل و دو زن و یا دو مرد عادل و چهار زن اثبات شود متجاوز باید سنگسار شود.
حالت دوم این است که این زن جزو اموال مرد باشد در این صورت با توجه به این که مالک هر تصرفی را که بخواهد میتواند در اموال خود بکند تجاوز به ان زن نیز جایز و حلال میباشد.
مستندات حکم: ایه بیست و چهارم از سوره نسا ترجمه اقای فولادوند:
و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است.
بنابر این تجاوز به زنان شوهر دار که به عنوان غنمیت جنگی به دست مسلمانان می افتد حلال است.
ایه ۵۰ سوره احزاب ترجمه اقای فولادوند:
اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده‏اى حلال كرديم و [كنيزانى] را كه خدا از غنيمت جنگى در اختيار تو قرار داده .
شان نزول ایات : این ایات به این دلیل نازل شده است که مسلمانان برای تجاوز به زنانی که به اسارت گرفته اند نیازی به این نداشته باشند که تحقیق کنند که ایا این زن دارای شوهر بوده است یا نه. اری مسلما الله دانا و حکیم است!!!و به خاطر همین حکمت است که در دین او یک انسان میتواند جزو اموال دیگری یا جزو غنایم جنگی باشد تا مومنان بتوانند از او هر گونه که میخواهند بهره کشی کنند.
این فرایض را خود حضرت محمد در غزوه ها و جنگ های صدر اسلام به خوبی انجام داد. همچنین که اعراب در حمله به ایران از غنایم جنگی به خوبی استفاده کردند.!!!
این حکم مورد اجماع فقهای عامه و امامیه از جمله شهید اول و شهید ثانی و شیخ طوسی و شیخ مرتضی انصاری و دیگر فقهای بزرگ شیعه میباشد.

۱۳۸۸ تیر ۱۵, دوشنبه

روان شناسی محمد ابن عبد الله و تاثیر ان در بهشت توصیف شده در قران

اگر به زندگی محمد ابن عبد الله به خوبی بنگریم متوجه میشویم که بهشت در واقع دنیای خیالی است که او برای خود ترسیم کرده است. در واقع شناخت کاردید های روانی این شخص میتواند به خوبی به ما بفهماند که بهشت چگونه جایگاه ارزوها و خیال های پرورش یافته در ذهن محمد است. محمد ابن عبد الله در کودکی یتیم شد و زمانی که برای نگاه داری به عموی خود ابوطالب سپرده شد او را برای چراندن شتر به صحرا میفرستادند و او در هوای بسیار گرم و افتاب بسیار سوزان عربستان وان همه فقر و محرومیت پرورش یافت. انسانها معمولا در هنگام سختی ها سعی میکنند بیشتر با خیال های خود زندگی کنند و محمد نیز در ان صحرای سوزنده تصور درخت های که زیر ان نهرهایی روان است برایش بسیار دلنشین بوده است و بنا بر این در ذهن خیال پرداز خود دنیایی را ترسیم میکرده که نه تنها از افتاب سوزان عربستان در ان خبری نیست بلکه در ان درخت های است که سایه دارند و زیر ان نهر هایی روان است. مسلم است که تصور اگر چه برای یک شخصی که در کویر زندگی میکند دل نشین است ولی برای کسی که در جنگل های سیبری زندگی میکند چندان جالب نیست!!!
از طرفی وی در دوران کودکی و نوجوانی با محرومیت و کمبود غذا روبه رو بوده است قوت او معمولا نانی خشکیده بود است و شیر شتر برای او غذایی بسیار خوب به حساب میامده است. بنا براین در ذهن خیال پرداز خود غذاها و نوشیدنی های مورد علاقه خود را به دنیای خیالی خود اضافه میکند. مثلا جوی هایی را ترسیم میکند که در ان شیر و عسل روانند و درختانی که انار و خرما دارند. در دنیای خیالی او نباید هیچ محدودیتی در خوردن و نوشیدن انچه مورد علاقه اوست وجود داشته باشد. تصور چنین دنیایی در صحرای خشک و بی اب و علف عربستان و با ان همه محرومیت برای این کودک یتیم بسیار دلنشین است. بنابر این انچه را که در دنیای واقعی خود ندارد در دنیای خیالی خود ترسیم میکند.
سومین چیزی که محمد به دنیای خیالی خود اضافه میکند زن است. او در دوران جوانی تا سن بیست و پنج سالگی یعنی زمانی که اکثر همسن های او صاحب فرزند بودند به علت فقر موفق به ازدواج نمیشود و نبود زن بری او تبیدل به نیازی میشود که نمی تواند به ان دست یابد. نیاز به زن برای او تبدیل به عقده ای میشود که ان را جز در دنیای خیالی خود نمیتواند ببابد بنا بر این با اضافه کردن زنان به دنیای خیالی خود دنیای را در ذهن خیال پرور خود میسازد که از لحاظ دسترسی به زنان نیز محدودیتی ندارد. حتی بعد از این که ازدواج میکند با زنی ازدواج میکند که بیشتر برای او جای مادر را دارد و تنها میتواند مهر مادری را که هرگز ندیده بوده است را برایش به ارمغان بیاورد. از طرفی وجود خدیجه به عنوان یک زنی که محمد مجبور به احترام به وی بوده است مانع از این میشود که او بتواند با زنان جوان و مورد علاقه خود ازدواج کند. هرچند بعد از فوت خدیجه و به قدرت و ثروت رسیدن محمد در مدینه تلافی نبود زن را در زمان جوانی و میانسالی خود با گرفتن زن های متعدد پر میکند ولی با این حال در بهشتی که برای دین خود ترسیم میکند به زنان یا همان حوریان بهشتی جایگاه ویژه ای میدهد. حتی توصیف باکره بودن زنان و این که دست هیچ مردی تا کنون به انها نرسیده است خود ناشی از غیرت بیش از حدی است که این شخص داشته و به همان خاطر زنان خود را بعد از مرگ ممنوع از ازدواج میکند و محدودیت های زیادی را برای انها در معاشرت با مردان بر اساس نصوص قرانی در نظر میگیرد.
به هر صورت بهشتی که محمد در قران ترسیم میکند که علاوه بر این که منبعث شده از عقده های واپس خورده خود او در دوران کودکی و جوانی است این مزیت را برای او داشته که میتوانسته است باعث تحریک عرب ان زمان به پیوستن به دین او با توجه به گرایش و علاقه عراب به زن و خوراکی باشد.
اما با این حال در بهشتی که محمد در قران توصیف میکند انسان بیشتر حیوان گونه زندگی میکند چرا که تنها به خوردن و اشامیدن و عشق بازی با حوریان بهشتی میپردازد. در حقیقت انسانیت انسان که با انجام اعمال نیک از قبیل کمک به درماندگان و از خود گذشتگی و سایر صفات عالی انسانی مصداق میابد در بهشت توصیفی محمد ابن عبد الله محلی برای ابراز وجود نمی یابد.

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

چگونه مسعله شان نزول دلیلی بر عدم الهی بودن قران است.

بسياري از ايات قراني بر اساس اتفاق هاي که در زمان محمد اتفاق افتاده است نازل شده است. به اين مسعله اصطلاحا شان نزول ميگويند. براي مثال ايات سوره لهب که بعد از تمسخر محمد توسط ابولهب انجام گرفت نازل شد و بعضي از ايات سوره نور که به خاطر اين که عده اي به عايشه همسرمحمد نسبت زنا دادند نازل شد. در اين مسعله که بسياري از ايات بر اثر اتفاقات که در زمان محمد افتاده است نازل شده است بين مورخان و مفسران قران ترديدي وجود ندارد. سوال اساسي که پيش مي اید اين است که ايا الله کلام و سخن خود را معطوف به اتفاقات زمان محمد کرده بوده است؟ اگر اينگونه است پس بايد بپذيريم که کلام الله که اصولا بايد ثابت و تغيير ناپذير و باشد با توجه به اتفاقات زمان محمد تدوين يافته و ميتوانسته است چيزي غير از قران کنوني باشد. و بنا بر اين اگر حوادث بيشتري دز زمان محمد اتفاق افتاده بود احتمالا ايات قراني نيز بيشتر بود. يا اگر محمد بيشتر عمرکرده بود شمار ايات قراني بيشتر بود و اگر فلان اتفاق نيفتاده بود احتمالا تعدادي از ايات در قران نبود. و کما اين که با پذيرش اين نظر بايد بپذيريم که اعمال و کردار مردم مکه و مدينه در زمان محمد درتدوين قران موثر بوده است و بخشي از کلام الله با توجه به رفتار بعضي از انها تدوين يافته است. در اين صورت ديگر نميتوانيم بپذيريم که قران در لوح محفوظ بوده است. از طرفي اين که بپذيريم که الله منتظر بوده است ببيند که چه اتفاقي مي افتد تا ايه اي متناسب با ان نازل کند علاوه براين که نشان دهنده عدم اگاهي الله به انچه ان چه ميخواهد به عنوان قران نازل کند است ميباشد نشان دهنده عدم اگاهي الله به اتفاقاتي است که در اينده اتفاق خواهد افتاد!!!!حال اگر بپذيريم که قران در لوح محفوظ بوده است و اتفاقات زمان محمد تاثيري بر بر ان نداشته است بايد به اين پاسخ دهيم که پس چگونه است که بعد از تمسخر محمد توسط ابولهب سوره اي در نفرين او مياد؟ اگر بپذيريم که ابولهب داري اختيار بوده است و ميتوانسته است مسلمان شود در اين صورت بايد بپذيريم که اراده ابولهب در نزول اين ايه نقش داشته است و و او میتوانسته با اختیار خود تغیراتی در قران بدهد. اگر بپذيريم که او بايد کافر ميشده تا اين ايه در وصف او بيايد در اين صورت بايد معتقد به جبر بود و در اين صورت نزول قران بي فايده و نفرین ابولهب مجبور بی دلیل میگردد. چگونه است که پس از نسبت زنا دادن به عايشه ايه هاي در اين مورد مياد؟ چگونه است که بعد از اين که مردم سوال در مورد علت بدر ماه سوال ميکنند ايه اي در مورد ان نازل ميشود؟ اگر مردم داراي اراده واختيار بود اند در اين صورت نزول ايه منوط به اختيار افراد ميشود و در صورتي که اين افراد اين سوال را نمي پرسيدند اين ايه هم نازل نميشد. و اگر اجبارا و تقديرا انها بايد اين سوال را ميکردند تا اين ايه نازل بشود در اين صورت بايد معتقد به جبر باشيم و در اين صورت نزول قران براي انسان هاي مجبور بي فايده است.براي مثال ايه 83 سوره کهف ميگويد:و از تو در باره ذوالقرنين مى‏پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند (83)حال اگر افرادي اين سوال را نمي پرسيدند اين ايه نازل نميشد!!!! اگر احيانا مردم علا قه اي به داستان ذولقرنين نداشتند الله مجبور به گفتن اين قصه براي مردم نميشد!!!! و اگر محمد عاشق زن پسر خوانده خودش نميشد ايه 37 سوره 33 نازل نميشد. يا مثلا اگر اراده عده اي بر عدم پذيرش اسلام تعلق نميگرفت ايه هاي مربوط به کفر نازل نميشد.بنا بر اين اصولا شان نزول با قرار داشتن قران در لوح محفوط دز تضاد است. و اگز بپذيريم که اتفاقات زمان محمد در نزول ايات موثر بوده است در اين صورت بايد بپذيريم که اراده انسان ها در نزول کلام الله موثر بوده است و بعضي از انسان ها با اعمال اراده خود کلام الله را دست خوش تغييراتي حد اقل از لحاظ حجم قران کرده اند. و این خود دلیلی بر این میشود که الله نمیدانسته است که قرانی که او نازل میکند دقیقا شامل چه ایاتی میشود. ولي اگر بپذيرم که قران در لوح محفوظ بوده است در اين صورت بايد بپذيريم که اتفاقاتي که زمان محمد افتاده تنها بهانه اي براي نزول اين ايات بوده است و مثلا بايد عده اي در مورد سبب بدر ماه سوال کنند تا ايه اي از لوح محفوظ در اين مورد نازل بشود. يا بايد عده اي در مورد ذولقرنين از محمد بپرسند که ايه اي بيايد با اين مضمون که (و از تو در باره ذوالقرنين مى‏پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند) نازل شود. و پذيرش اين موضوع به معني ناديده گرفتن اراده انسان ها و به معني جبر است به اين معني که کافران بايد کافر ميشده اند تا ايه هاي در مورد انها بيايد و ابولهب بايد مشرک ميشده است که سورهاي در مورد او و زنش بيايد. و با پذيرش جبر نزول قران براي انسان هاي مجبور بي فايده و خارج از عقلانيت است.

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

دلیلی دیگر برای این که قران کلام بشری است.

تقريبا اکثر مفسران و دانشمندان اسلامي قبول دارند که کيفيت ايات قراني از نظر بلاغت و معاني و شيوايي در يک سطح نيست و مثلا بعضي از سوره ها از از بعضي از سوره ها و بعضي از ايه ها از بعضي از ايه ها زيباتر سروده شده است!!!! شخصا وقتي بعضي از تفاسير قران را ميخواندم به کرات ديدم که بعضي از مفسرين قران نوشته اند که مثلا فلان سوره از نظر بلاغت و شيوايي بسيار عاليست يا مثلا فلان ايه بسيار زيباست. خوب وقتي اين مفسرين اشاره ميکنند که مثلا فلان سوره بسيار زيباست مثلما نوعي برتري به اين سوره نسبت به سورهاي ديگر ميدهند. دقيقا مثل دانش اموزان يک کلاس که وقتي اشاره ميشود که فلان دانش اموز بسيار باهوش است اين نشانگر ان است که مثلما در کلاس دانش اموزاني هستند که از نظر هوشي در سظح اين دانش اموز نيستند که به اين دانش اموز اشاره شده است. به هرصورت اين امر بدهي است که کيفيت ايات و سورهاي قران با يک ديگر متفاوت است.

حال شما تصور کنيد که مشغول خواندن ديوان اشعار يک شاعر هستيد و متوجه ميشويد که بعضي از اشعار بهتر از ديگر اشعار سروده شده است. مثلما اين امر را اينگونه توجيه ميکنيد که شاعر در اين اشعار نتوانسته است به خوبي از بيشترين مقدار ذوق و استعداد ادبي خود استفاده کند يا مثلا در فلان شعر ذوق بيشتري را به کار برده است.

خوب اکنون سوالي که پيش مياد اين است که چرا بايد کيفيت همه سورهاي قران از هر نظر چه از نظر معاني و بلاغت و شيوايي و... در بالاترين سطح ممکن نباشد؟ چرا بايد بعضي از ايات به گونه اي زيباتر باشند که مثلا مورد تحسين باشند و بعضي در حد انها نباشند؟ اصولا اگر قران را خدا نازل کرده است چرا اين خصوصيت اثار بشري که بعضي از ان از بعضي ديگر برتر است در قران نيز وجود دارد؟

به هر صورت خدا يا ميتوانسته است همه ايات قران را در بهترين کيفيت ممکن از هر لحاظ از قبيل بلاغت و شيوايي و بار معاني و... نازل کند يا نميتوانسته است. اگر نميتوانسته است که ديگر اسم اين موجود خدا نميتواند باشد. و اگر ميتوانسته است ولي نخواسته است در اين صورت خدا خسيس است. و چون نه صفت ناتواني و نه صفت بخل را نميتوان به خدا نسبت داد اين خود دليلي است که قران کلام بشري است که توسط يک انسان در طول مدت نسبتا زياد 23 سال تدوين شده است.

امام زمان نیز چون نوح شکست می خورد!!!

ایا میدانید شکست امام زمان قطعی است. دلیل شکست امام زمان دقیقا همان دلیلی است که حضرت نوح شکست خورد. البته شاید از نظر شما نوح پیروز شده باشد. ولی اگر دقت کنیم نوح را الله فرستاد تا انسان ها را ارشاد کند! و جهانی سرتاسر نیکی بسازد. بنابر این او نهصد سال مردم را به پرستش پروردگار دعوت کرد. الله چون دید که مخلوقاتش اکثرا ایمان نمیاورند چاره ای اندیشید و گفت که حتما با نابود کردن این عده از کافران و باقی گذاردن مومنان از این به بعد جهان از کافران خالی خواهد شد و همه به پرستش او روی خواهند اورد و از این مسغله غافل بود که ایمان نیاوردن انها به دلیل نوع خلقت انها و شرایط خاص هر فرد از نظر محیط تربیت و ژنتیک و... میباشد. بنابر این نوح و کسانی را که به او ایمان اورده بودند باقی گذارد و بقیه را از زن و مرد و کودک کشت. ولی بعد از این قضیه باز انسان های کافر بر روی زمین امدند. با این حال الله متوجه نشد که مشکل از ان کافران نبوده است و با از بین بردن کافران مشکلی حل نمی شود. او باید بفهمد که وقتی برای ایجاد یک تغییر نگرش در یک شخص روان شناسان سالها کوشش میکنند و شاید به نتیجه هم نمیرسند پس نمیتوان با فرستادن یک پیامبر همه را مومن کرد. او باید بفهمد اگر عده ای از انسان ها کافر میشوند به خاطر نوع افرینشی است که خود او داشته است و با نابود گردن این عده باز عده دیگری خواهند امد. او باید بفهمد که اگر بخواهد همه مومن بشوند باید عالمی دیگر بسازد و از نوع ادمی.
به هر صورت گویا الله میخواهد پروژه ناموق نوح را این باز در قالب امام زمان پیاده کند. در واقع او میخواهد انسانی را بفرستتد که مانند نوح ابتدا به دعوت و ارشاد مردم بپردازد و سپس کسانی را که ایمان نیاورده اند را نابود کند. یک نفر باید به این الله بگوید اگر پروژه حضرت نوح در زمانی واقع شد که اگر به فرض محال نتیجه میداد برای انسان های نسل های بعد میتوانست مفید باشد پروژه امام زمان حتی اگر به فرض صد در صد محال به نتیجه ای برسد چون در اخر الزمان است دیگر سودی برای بشریت ندارد.
در واقع امام زمان در مقابل مقتضای افرینشی که خود الله در قران بیان نموده و ان قرار دادن خوب و بد در سرشت انسان است قیام میکند. در حای که مقتضای جهان شر را ایجاب میکند و نمیتوان با نابود کردن اشرار شر را نابود کرد. هم خود الله و هم امام زمان باید بدانند که انسان به گونه ای افریده شده است که همیشه عده ای از انها به سمت شر تمایل پیدا میکنند و نه یک نفر میتواند انها را اصلاح کند و نه با کشت و کشتار مشکلی حل میشود. همانطور که محمد ابن عبدالله خود معترف بود که نتوانسته است اعراب را مومن کند و به انها میگفت نگوید مومن شده ایم بگوید تسلیم شده ایم.از کسانی که به امام زمان اعتقاد دارند میخواهم به مبانی این قضیه باندیشند و ببینند که تا چه حد محضک است.

۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

مذهب برای توجیه کردن ستم ستمکاران امده است.

مذهب برای این به وجود امده است که اعمال غیر انسانی و غیر اخلاقی افراد را در پوشش دین توجیه کند. اگر دقت کنید که تعالیمی اخلاقی که در ادیان الهی وجود دارند حتی بدون وجود دین نیز در نهاد بشری وجود دارند و نیازی به انها نیست و هر کس بدون این که مثلا قران بگوید میداند که کمک به درمانگان خوب است.بنابراین وجود این مسایل در مذاهب ثمره خاصی ندارد . ولی در عوض مذهب میتواند اعمال غیر انسانی را در پوشش تعالیم خود توجیه کند. براي مثال دروغ گفتن کار زشتي است اما مذهب تحت عنوان خدعه ان را توجيه ميکند. قتل انسان کار بدي است اما مذهب ان را در قالب کشتن کفار توجيه ميکند. سکوت در مقابل ظلم زشت است اما مذهب تحت عنوان تقيه ان را جايز ميداند. تجاوز به زن شوهر دار خوب نيست اما قران با کنيز دانستن زنان کافراني که در جنگ کشته و يا اسير ميشوند اين کار را توجيه ميکند. بنابر اين کارکرد مذهب جز اين نيست که به سود جويان اين امکان را ميدهد که اعمالي را که در شرايط معمولي قبيح و زشت است را بدون اعتراض اجتماع انجام دهند. بلاوقع مذهب زشتي اعمال غير انساني را با نقاب (جهاد در راه خدا) و .... ميپوشاند. مظلومان را به قضا و قدر دل خوش میکند و میگوید انچه بر سر شما میاد از تقدیر است. و دست اویزی است برای زور گویی های حاکمان که خود را جانشین خدا بدانند و دستشان برای اعمال هر گونه زور گویی باز باشد تا دیگران نیز به خیال این که این زور گویی ها الهی است سکوت کنند.

الله یک بیمار روانی

الله در قران یك خدای سادیسمی است. او بار ها مخلوقات خود را بدون توجه به شرایط خاص هر فرد از نظر ژنتیكی و محیط تربیتی و.. مجازات میكند در حالی كه باید گفت كه محكومیت این مخلوقات به نوعی محكومیت خالق این موجودات است. در زیر دو نمونه از ایات كه سادیسمی بودن الله را در قران نشان میدهد بیان میكنم.از اهالى آن شهرى كه كنار دريا بود از ايشان جويا شو آنگاه كه به [حكم] روز شنبه تجاوز مى‏كردند آنگاه كه روز شنبه آنان ماهيهايشان روى آب مى‏آمدند و روزهاى غير شنبه به سوى آنان نمى‏آمدند اين گونه ما آنان را به سبب آنكه نافرمانى مى‏كردند مى‏آزموديم سوره 7 ایه 163و چون از آنچه از آن نهى شده بودند سرپيچى كردند به آنان گفتيم بوزينگانى رانده‏شده باشيد (۱۶۶) در این ایات الله شرح میدهد كه بر گروهی از افراد مقرر داشته بود كه در روز شنبه از بركه ماهی نگیرند و الله برای این كه انها را به دام بیندازد كاری میكرده كه این ماهی ها هیچ وقت بر روی اب نیایند به غیر از روز شنبه. و چون این افراد در روز شنبه برای رفع حوایج زندگی خود ماهی ها را صید میكنند به اروزی خود میرسد و انها را بوزینه میكند.بله بدین سان است كه به قول خود قران الله سخت در كمین است و فریب كار ترین فریب كاران است.ایه دومو چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا مى‏داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم .سوره: 17 , آیه: 16 در این ایه الله میگوید وقتی دلش بخواهد یك شهر را با خاك یكسان كند و به عبارتی كشتار جمعی كند و زن و كودك و مرد را بكشد به ترتیب مذكور عمل میكند.بله و چنین است كه قران در سوره عبس اروزی مرگ انسان را میكند و در سوره نحل او را دشمنی اشكار مینامد.و در جریان عذاب فرعونیان از انتقام گرفتن مخلوقات خویش سخن میگوید. سوره 42 ایه 25موارد یاد شده كوزه ای از بحر بود و نمیدانم چگونه بعضی از افراد ادعا میكنند محمد رسول خالقی است كه مهربان و بخشنده است!!!!!!!

۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

کلامی بهتر از قران

اسلامیان برای اثبات این که قران معجزه است میگویند که در قران نوشته است که هیچ کس نمیتواند ایه ای مانند قران بیاورد. و چون هیچ کس نمیتواند ایای مانند قران بیاورد قران از طرف خدا امده است. پس قاعدتا اگر کسی ایه ای را مانند قران بیاورد نشان از این است که قران از طرف خدا نیست چون در ان نوشته است که هیچ کس نمی تواند ایه ای مانند قران بیاورد.
خوب حالا ما ایه های از قران را با چند بیت از اشعار یک شاعر ایرانی مقایسه میکنیم.

هر كجا بر ايشان دست‏يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد [چرا كه] فتنه [=شرك] از قتل بدتر است [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است سوره ۲ ایه ۱۹۱

به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايد گروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند سوره ۲۴ ایه ۲

همان گونه كه خودشان كافر شده‏اند آرزو دارند [كه شما نيز] كافر شويد تا با هم برابر باشيد پس زنهار از ميان ايشان براى خود دوستانى اختيار مكنيد تا آنكه در راه خدا هجرت كنند پس اگر روى برتافتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان و از ايشان يار و ياورى براى خود مگيريد سوره ۴ ایه ۸۹

به زودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مى‏خواهند از شما آسوده خاطر و از قوم خود [نيز] ايمن باشند هر بار كه به فتنه بازگردانده شوند سر در آن فرو مى‏برند پس اگر از شما كناره‏گيرى نكردند و به شما پيشنهاد صلح نكردند و از شما دست برنداشتند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان آنانند كه ما براى شما عليه ايشان تسلطى آشكار قرار داده‏ايم .سوره ۴ ایه ۹۱

بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد. سوره ۱۱۱ ایه یک

كشته باد انسان چه ناسپاس است سوره ۸۰ ایه ۱۷

انسان را از نطفه‏اى آفريده است آنگاه دشمنی آشكار است. سوره ۱۶ ایه ۴

در ایات بالا چیزی جز ادم كشی شكنجه و دشمنی نیست.

ایات بالا را با این سه بیت معروف سعدی مقایسه کنید و بیان کنید که کدام زیباتر انسان دوستانه تر و دلنشینتر است.

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد
روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

در رد یکی از مغلطه های اسلامی

يکي از مغلطه هاي که اسلامي ها براي اثبات خدايي بودن قران مياورند مسعله ايه سه و چهار ايه
قيامت است. با اين ترجمه
آيا انسان مى‏پندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد (3) آرى قادريم كه سر انگشتانش را هم درست کنيم. (4)
اولين نکته اي را من لازم به تذکر ان ميدانم اين است که حتي اگر به فرض محال اين حرف ها را
منطقي بدانيم اين تنها اثبات ميکند که اين کلامات از يک انسان باهوش يا صرفا از يک موجود فرازميني
است.البته با اشتباهات زيادي که قران حتي در همين سوره قيامت کرده اين فرض نيز منتفي ميشود
ولي صرف يک اشتباه و يا يک تناقض براي اثبات اين که قران از خدا نيست کافي است.
اسلاميان ميگويند چون انسان ان زمان نميدانسته که خطوط سر انگشتان هر کس متفاوت از خطوط سر
انگشتان شخص ديگر است و امروزه به اين مسعله پي برده اند نشان از اين است که قران معجزه است.
پس انچه انها به عنوان معجزه از ان ياد ميکنند تفاوت خطوط سر انگشتان ادم ها با يک ديگر است که
انها فکر ميکنند قران به ان اشاره کرده است.(هرچند توضيح ميدهيم که منظور محمد از اين مثل تفاوت
نبوده است.) خوب اگر تنها سر انگشت انسان ها از یک دیگر متفاوت بود باز این را میتوانستیم به عنوان یک شگفتی (نه معجزه) قبول کنیم. ولي نکته جالب توجه اين است که تفاوت انسانها در کليه اعضاي بدن انها مصداق دارد.
مثلا بيني و لب و دندان ها و چشم هاي هيچ کس کاملا شبيه به ديگري نيست. و اگر با دقت بر رسي
بشود اصولا تمام اعضاي بدن انسان از نظر شکل و فرم کاملا مخصوصا خود اوست و شباهت تامه اي
وجود ندارد شايد تنها در نگاه اوليه شبيه به نظر برسند کما اين که هنگامي که صدام را دستگير کردند
براي شناساي او از صدام هاي بدلي به اندازه گيري فرم صورت و دندان هايش پرداختند نه به اثر
انگشتش. خوب بعد از اين که فهميديم که اصولا تفاوت ادم ها تنها در خطوط سر انگشتانشان نيست بلکه در همه
اعضاي بدن انهاست با اين ميپردازيم که علت اين که محمد اين مثل را اورده است چيست.
اگرچه انسان در زمان محمد متوجه تفاوت خطوط سر انگشتان و کف دست انسان ها با يکديگر نبوده است اما مسلما
ريز بودن و و پيچ در پيچ بودن اين خطوط را مد نظر داشته است .وقتي که شخصي براي محمد
استخواني مياورد و ميگويد الله چگونه روز قيامت استخوان هاي اين شخص را جمع اوري ميکند براي
اين که بگويد الله ميتواند اين کار را بکند اين گونه بيان ميکند که اين استخوان به اين بزرگي را که جمع
کردنش کاري ندارد ما حتي استخوان سر انگشت شما (که خیلی کوچکتر و تعداش هم بیشتر است) يا مثلا خطوط سر انگشت شما که از اين ريز تر
هستند جمع ميکنيم.مثل این که کسی به شما بگوید شما چگونه میتوانی پرنده ای را از راه دور شکار کنی و شما بگوید که
من حتی میتوانم مگس ها را نیز از راه دور شکار کنم.جالب اینجاست که چند ایه بعد در ایه ایه 8 سوره قیامت قران مینویسد که ماه (در روز قیامت) بی نور
میشود در حالی که همگی میدانیم ماه همین العان هم بی نور است و تنها مثل یک اینه بازتاب میکند. مسعله اینجاست که قران علاوه بر این که سر تا سر از اشتباهات و تناقض گویی ها میباشد در کلیت
خود نیز دارای ریشه عقلانی نیست..

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

الله در قران الله منصف و عادلی نیست.

امروزه میدانیم که نوع ژنتیک افراد, شرایط محیط تربیت, جامعه ای که در ان زندگی میکنند, فقر و ثروت, نوع اموزش های که به انها داده میشود, وضعیت خانوادگی انها از لحاظ تعداد فرزند و جدای پدر و مادر ویا.. میزان بهره هوشی و.... عوامل بسیار دیگر در نوع نگرش و گرایشات انها تاثیر گذار است. برای همین است که امروزه دانشهای مثل جرم شناسی ایجاد شده و سعی میکنند علل و عوامل جرم زا را شناسایی کنند و از بین ببریند.یا دانشهای مثل روانشناسی سعی بر شناسایی عوامل روانی افراد جهت ایجاد یک جامعه سالم از نظر روانی میکنند. در کشور های پیشرفته با تشکیل پرونده شخصیت سعی میکنند که مجازات و تدابیری متناسب به شخصیت خاص ان فرد اتخاذ کنند. به عبارتی دانش بشری امروزه برای مجازات مجرمین دیگر از یک معیار مطلق و خشک پیروی نمیکند. مضاف بر این که هدف از مجازات مجرمین اماده سازی او برای برگشت مجدد به جامعه و از طرفی رفع عوامل جرم زا در جامعه است. مثلا امروزه جدایی پدر و مادر به عنوان یکی از عوامل جرم زا شناسایی شده است. پس بلاشک عوامل ژنتیکی و محیطی در گرایشات افراد بدون تاثیر نیستند. اما گویا الله محمد به اندازه بشر امروزی درک نداشته است. داستان های که الله از مجازات اقوام مختلف بیان میکند بیان گر این است که او پیامبری را به یک شهر با قوم میفرستاده و افرادی را که به به پیامبر او ایمان نمیارودند را بلا استسناع هلاک میکرده است. این مسعله که در داستانهای قوم نوح و تمود و عاد و موسی و کشتن کافران در زمان محمد تکرار شده است دارای نکاتی به شرح زیر است.
اولا همینطور که گفتیم عوامل مختلف ژنتیکی, محیطی, تربیتی, وضعیت خانوادگی, و... در گرایش یا عدم گرایش این افراد به پیامبر موثر بوده است و لذا هر شخص اصولا باید با توجه به شخصیت خاص خود محاکمه شود. امروزه دادگاه اطفال و زنان و در اکثر کشور ها از هم جدا هستند. بلاشک کشتار دست جمعی عده ای مرد و زن و کودک به صرف این که ادعای فرستاده الله را باور نکرده اند ان هم بدون در نظر گرفتن شخصیت خاص این افراد از نظر سن و جنس و محیط و ژنتیک و سایر علل عدم این گرایش و تعیین یک مجازات دسته جمعی برای این گروه حتی از نظر وجدان انسانی نیز قابل توجیه نیست چه برسد به عدل الهی.
نکته دوم و جالب تر این که این افراد بلاشک افریده خود خدا هستند و محکوم کردن انها نوعی محکوم کردن سازنده انها میباشد. مثل این است که شما یک اتو مبیل طراحی کنید و بعدا ان را اتش بزنید که چرا انجور که من انتظار داشتم حرکت نکرده است.
سوم این که ایا نابود کردن یک قوم مشکلی را حل میکند؟ اگر این گونه بود چرا باز بعد از قوم نوح و ثمود و .. باز افراد بی ایمان در جهان امدند؟ ایا الله نمیدانست مشکل ایمان اوردن بعضی و ایمان نیاوردن بعض دیگر ناشی از افرینشی است که انسان داشته است و نه مشکل یک قوم خاص که بتوانم با نابودی ان جهان را از بی ایمانی پاک کرد؟ ای ایا این منصفانه است که الله به یک قوم بگوید من شما را نابود میکنم برای این که قوم دیگر عبرتشان بشود. امروزه جوامع بشری حتی نسبت به از بین بردین مجرمین خطرناک اقدام نمیکنند و به جای ان سعی میکنند علل و عواملی که باعث مجرم شدن این فرد شده را شناسای و نسبت به درمان ان اقدام کنند. ایا بهتر نبود الله هم به جای کشتار دست جمعی نسبت به شناسایی علل و عومل این عدم ایمان در اقوام نوح و ثمود و .. اقدام کند تا مجبور به تکرار این کشتار نشود.
چهارم این که اصولا مصاف یک عده از انسانهای ضعیف و به قول خود الله جاهل با الله که ادعا میکند بسیار توانا است خارج از انصاف است. امروزه حتی انسانها در جریان محاکه متهمین از قاعده تساوی صلاح ها که عبارت است برابری شرایط دادستان و متهم است استفاده میکنند.
حتی اگر محاکمه مطلق را بدون در نظر گرفتن شرایط خاص هر کس در نظر بگیریم این سوال پیش میاد که مثلا زنان در قوم لوط و کودکان در قوم نوح چرا گرفتار عذاب شدند؟ در داستان قوم ثمود میخوانیم که عده ای شتر خدا را کشتند و الله همه شهر را با خاک یکسان کرد. خوب زنان و کودکان و عده ای که در کشتار دخالت نداشتند چرا نابود عذاب شدند؟
پنجم این که ایا خدا این اقوام را برای این افریده بوده که به او ایمان داشته باشند؟ اگر این گونه است عدم ایمان این افراد ناشی از نقص خلقت خود او بوده و ضمنا این سوال پیش میاد که چرا فقط یک تعداد از اقوام بی ایمان و مشرک عذاب شده اند؟ مصریان و چینی ها و بابلی ها و ایلامی ها و...سالها بت پرست بودند اما خدا تنها عاد و ثمود را نابود کرده است. اگر علتش این نبوده چرا این اقوام را نابود کرده است؟
الله در ایات زیادی دستور کشتار کفار بدون محاکمه و بدون در نظر گرفتن شرایط خاص ژنتیکی, روانی, خانوادگی و سایر عواملی که در کافر بودن او موثر بوده است را میدهد.
ضمن این که الله در بیان این داستان ها به نوعی به رجز خوانی پرداخته و در داستان نابود کردن فرعون و سربازانش میگوید که سر انجام از مخلوق خودش انتقام گرفته است!!!
ایات ۱۳۳ تا ۱۳۶ سوره اعراف را با هم میخوانیم.
پس بر آنان طوفان و ملخ و كنه ريز و غوكها و خون را به صورت نشانه‏هايى آشكار فرستاديم و باز سركشى كردند و گروهى بدكار بودند (133)

و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد گفتند اى موسى پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتما به تو ايمان خواهيم آورد و بنى‏اسرائيل را قطعا با تو روانه خواهيم ساخت (134)


و چون عذاب را تا سررسيدى كه آنان بدان رسيدند از آنها برداشتيم باز هم پيمان‏شكنى كردند (135)


سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم چرا كه آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل بودند (136)

همانطور که گفته شده است محمد علاوه بر این که این داستان ها را از تورات دزدیده است هدفش این بوده است که به وسیله ان مردم را بترساند تا او را به عنوان پیامبر قبول کنند. افسانه بودن بعضی از این داستان ها هم مسلم است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه

عناصر چهار گانه و الله

در زمان های قدیم و در عصر که محمد ادعای نوبت کرد این عقیده در مردم بود که جهان از چهار عنصر تشکیل شده است. اب, خاک,باد,اتش, انها متعقد بودند هر چیز در جهان است از این چهار عنصر تشکیل شده است. امروز غلط بودن این فرضیه ثابت شده است. اما جالب اینجاست که الله عربستان هم تحت تاثیر این عقیده قرار گرفته است. او بار ها به افرینش موجودات از این چهار عنصر اشاره کرده است.
و از نشانه‏هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد پس بناگاه شما [به صورت] بشرى هر سو پراكنده شديد سوره: 30 , آیه: 20

در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت سوره 3 ایه 59

و در حقيقت انسان را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريديم سوره 15 ایه(۲۶)
و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى‏دود خلق كرديم سوره پانزده ایه 27

و اوست كسى كه از آب بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست سوره 25 ایه(54)

انسان را از گل خشكيده‏اى سفال مانند آفريد سوره 55 ایه (۱۴)
جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد .سوره 55 ایه 15

پس [از كافران] بپرس آيا ايشان [از نظر] آفرينش سخت‏ترند يا كسانى كه [در آسمانها] خلق كرديم ما آنان را از گلى چسبنده پديد آورديم .سوره 37 ایه 11


آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى‏آورند . سوره 21 ایه 30

و به يقين انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم . سوره 23 ایه 12

و خداست كه هر جنبنده‏اى را [ابتدا] از آبى آفريد پس پاره‏اى از آنها بر روى شكم راه مى‏روند و پاره‏اى از آنها بر روى دو پا و بعضى از آنها بر روى چهار [پا] راه مى‏روند خدا هر چه بخواهد مى‏آفريند در حقيقت‏خدا بر هر چيزى تواناست سوره 24 ایه(45)


ایات فوق نشان میدهد که الله نیز همانند بقیه فکر میکرده است که هر چیز در جهان است از این چهار عنصر افریده شده است. برای همین میگوید این را از اب افریدم و ان را از خاک و..

اشتباهات قران در مورد زمین و اسمان


تصور عربي که در عربستان زندگي ميکرد از زمين و اسمان تقريبا مثل اتاقي بود که شما در ان
نشسته ايد. او زمين را مثل کف اتاق مسطح و اسمان را همانند سقف ان ميدانست. او نميدانست که اصلا
چيزي به نام اسمان وجود ندارد و انچه ميبيند ناشي از تجزيه نور افتاب است. خورشيد را چون يک
چراغ ميدانست که البته حرکت ميکند و نميدانست که مثلا در همين کهکشان راه شيري ميلون ها خورشيد
وجود دارد. او نميدانست که بلاواقع خورشيد هم يک ستاره است و ستارگان هم در واقع خورشيدند. او
فکر ميکرد ستارگان شب ها به اسمان مياند. و ماه را در حرکت ميدانست ولي تصور ميکرد که در پي
خورشيد حرکت ميکند و تصور ميکرد که ماه نيز چون خورشيد از خود نور دارد. اما زمين را ثابت
فرض ميکرد. او تصور ميکرد خورشيد پشت کوه و يا.. فرو ميرود و فردا نيز از جايي مثل کوه يا
دوباره خارج ميشود..او فکر ميکرد وقتي شب ميشود همه جهان شب و تاريک ميشود وقتي روز ميشود
همه جهان روز ميشود. او نميدانست مثلا در فضاي ماواري جو شب و روز معني ندارد.و اين شب رو
روز به وجود امده ناشي از حرکت دوراني زمين به دور خود است. با نگاهي به ايات قران ميبينيم که
تصور قران نيز از زمين و اسمان به همين ترتيب است.
و آسمان را سقفى محفوظ قرار داديم و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانههاى آن اعراض مىكنند .سوره
انبيا ايه 32
در اين ايه اسمان را سقف پنداشته ولي همينطور که گفتيم اسمان وجود جسمي ندارد.

آيا آفرينش شما دشوارتر استيا آسمانى كه [او] آن را برپا كرده است ايه 27 سوره نازعات

سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معين] درست كرد (28) سوره نازعات

و شبش را تيره و روزش را آشكار گردانيد ايه 29 سوره نازعات
در سه ايه فوق دو نکته نهفته است اول اين که باز اسمان را سقف دانسته و دوم اين که براي اسمان
شب و روز تصور کرده است در حالي که شب و روز متعلق به کراتي است که چرخش دوراني به دور
خود دارند و در فضاي ماوراي جو شب و روز وجود ندارد.

همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان
آبى فرود آورد و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد در
حالى كه خود مىدانيد (22) سوره بقره
در ايه فوق باز اسمان را چون سقف پنداشته و زمين را چون فرش مسطح

آسمانها را بىهيچ ستونى كه آن را ببينيد خلق كرد و در زمين كوههاى استوار بيفكند
تا [مبادا زمين] شمارا بجنباند و در آن از هر گونه جنبندهاى پراكنده گردانيد و از آسمان آبى
فرو فرستاديم و از هر نوع [گياه] نيكو در آن رويانيديم سوره 31 ایه 10
در ايه فوق باز الله ميگويد که ستونهاي اسمان را شما نميبينيد... يعني اسمان
براي زمين چون سقف اتاق شماست البته ستون هايش را نميبينيد. ضمنا الله براي اين که زمين نجنبد
براي ان کوه قرار داده سوالي که پيش مياد اين است که پس چرا حتي در کوهستان ها زمين ميجنبد و
زلزله ميشود. سوما الله براي اين که زمين نجنبد به کوه احتياج داشته....

خدا [همان] كسى است كه آسمانها را بدون ستونهايى كه آنها را ببينيد برافراشت آنگاه بر عرش استيلا
يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد هر كدام براى مدتى معين به سير خود ادامه مىدهند [خداوند]
در كار [آفرينش] تدبير مىكند و آيات [خود] را به روشنى بيان مىنمايد اميد كه شما به لقاى
پروردگارتان
يقين حاصل كنيد ایه (2) سوره الرعد.
خداوند همه جا از حرکت خورشيد و ماه خبر ميدهد اما از حرکت زمين خبر نميدهد اگر الله اين را
ميدانست که زمين حرکت ميکند حتما خبر ميداد.

خدا زمين را براى شما فرشى [گسترده] ساخت ایه (19) سوره نوح
در ايه فوق الله باز زمين را چون فرش مسطح فرض کرده

وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ 18
و به آسمان كه چگونه برافراشته شده. ایه (18) الغاشية
وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ19
و به كوهها كه چگونه برپا داشته شده. ایه (19) الغاشية
وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ 20
و به زمين كه چگونه گسترده شده است. ایه (20) الغاشية

در ايه فوق صراحتا اشاره شده که (الارض کيف سطحت)
همچنين اسمان را رفيع و بلند فرض کرده در حالي که اسماني وجود ندارد و گفتيم انچه ميبينيم تجزيه نور خورشيد است.


بر فراز شما هفت [آسمان] استوار بنا كرديم (12)

و چراغى فروزان گذارديم 13 سوره النبا
فراز کره زمين کجاست؟ الله تصور ميکرده زمين مسطح است پس براي ان فراز در نظر گرفته اما اکنون که زمين کروي است فراز انساني که در زاپن زندگي ميکند با فراز انساني که در ايران زندگي ميکند متفاوت است.

از تو سوال ميکنند سبب بدر و هلال ماه چيست، بگو سبب آن تعيين عبادات حج است ایه 189 بقره
يک دليل بر اين که الله نميدانسته زمين کروي است ايه فوق است زيرا سبب بدر ماه کروي بودن زمين است ولي چون الله نميدانسته گفته سببش تعيين عبادات حج است. جالب اينجاست که عبادات حج تنها در عربستان معني داشته و الله فقط براي عرب ها ماه را هلالي ميکرده است.

تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد و ديد كه [خورشيد] در چشمهاى گلآلود و سياه غروب مىكند و نزديك آن طايفهاى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مىكنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مىگيرى (86) سوره کهف
در اين ايه خدا ميگويد خورشيد در چشمه گل الود فرو ميرفته است. چون در اعراب دوره جهالت تصور ميکردند که خورشيد در زمين يا کوه و.. فرو ميرود. الله هم مثل انها ميانديشيده است.

تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مىكرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم ایه (90) الکهف

قران در اين قصه ميگويد که ذولقرنين به جايي رسيد که خورشيد از انجا طلوع ميکرده است. با توجه
به کروي بودن زمين از نظر شما خورشيد در کجا طلوع ميکند.؟ در عربستان فکر ميکردند که خورشيد ذر نقطهاي دور از زمين خارج ميشود و در نقطه اي از زمين در ان فرو ميرود و الله ميگويد ذوالقرنين به ان نقطه رسيده.

سوگند به خورشيد و تابندگيش الشمس ايه يک
سوگند به ماه چون پي خورشيد رود. الشمس ايه دو
الله عربستان فکر ميکرده که ماه دنبال خورشيد حرکت ميکنه... اخه بعد از اين که خورشيد غروب ميکرده
ماه تو اسمون پيدا ميشده. نکته جال ديگه چرا خدا فقط ماه زمين را ميديده ميدونيم که بقيه کرات نيز قمر دارند.

و [نيز] پارهاى از شب و در فروشدن ستارگان تسبيحگوى او باش سوره 59 ایه (49)
همينطور که امروزه ميدانيم ستارگان در روز جايي نميروند ولي الله تصور ميکرده که تنها شب ها طلوع ميکنند.

آيا نديدهاى كه خدا آنچه را در زمين است به نفع شما رام گردانيد و كشتيها در دريا به فرمان او روانند و آسمان را نگاه مىدارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد مگر به اذن خودش [باشد] در حقيقتخداوند نسبت به مردم سخت رئوف و مهربان است ايه 65 از سوره حج
الله اسمان را نگه داشته تا يه موقع روي زمين نيفته....
و ماه بى‏نور گردد . سوره 75 ایه 8
میدونیم که ماه از خودش نوری نداره و مثل یک اینه تنها نور خورشید را بازتاب میکند.

ميبنيد الله عربستان طرز فکرش مثل ادماي که تو عربستان زندگي ميکردند بوده.

شباهت الله با شیطان

شباهت الله با شیطان

هر دو از انسان کینه دارند و در صدد نابودی ان هستند.در اینجا ایه ای از قران را که نشانگر کینه الله از انسان است میاورم.
كشته باد انسان چه ناسپاس است. سوره عبس ایه 17
این ایه الله که میگوید من خودم انسان را خلق کردم ارزوی مرگ برای او میکند...الله که مدعی است از روح خودش در گل انسان دمیده و خودش سرشتش را درست کرده است.
شباهت دوم الله با شیطان این است که الله نیز به گمراه کردن بندگانش میپردازد.

هر كه را خدا هدايت كند او رهيافته است و هر كه را گمراه سازد در برابر او براى آنان هرگز دوستانى نيابى و روز قيامت آنها را كور و لال و كر به روى چهرهشان درافتاده برخواهيم انگيخت جايگاهشان دوزخ است هر بار كه آتش آن فرو نشيند شرارهاى [تازه] برايشان مىافزاييم سوره ۱۷: الإسراء..ایه 97

روزى كه پشتكنان [به عنف] بازمىگرديد براى شما در برابر خدا هيچ حمايتگرى نيست و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست ایه ۲۳ سوره غافر

خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مىهراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مىافتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مىگردد اين است هدايتخدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست . سوره الزمر ایه ۲۳

پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام مىگشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مىگرداند چنانكه گويى به زحمت در آسمان بالا مىرود اين گونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمىآورند قرار مىدهد . سوره انعام ایه ۱۲۵

[اين چنين نيست] بلكه كسانى كه ستم كردهاند بدون هيچ گونه دانشى هوسهاى خود را پيروى كردهاند پس آن كس را كه خدا گمراه كرده چه كسى هدايت مىكند و براى آنان ياورانى نخواهد بود سوره روم ایه ۲۹

هر كه را خداوند گمراه كند براى او هيچ رهبرى نيست و آنان را در طغيانشان سرگردان وا مىگذارد. ایه ۱۸۶ اعراف

كسانى كه آيات ما را دروغ پنداشتند در تاريكيها[ى كفر] كر و لالند هر كه را خدا بخواهد گمراهش مىگذارد و هر كه را بخواهد بر راه راست قرارش مىدهد .ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و اوست ارجمند حكيم سوره ابراهیم ایه ۴

شباهت سوم الله با شیطان این است که هدفش این بوده که جهنم را از انسان ها پر کند و اصلا اگر او نمیخواست شیطان خر کی بود.

ایه های زیر نشان دهنده این است که الله از ازل این را مقرر فرموده است.كسانى كه پروردگار تو به آنان رحم كرده و براى همين آنان را آفريده است و وعده پروردگارت [چنين] تحقق پذيرفته است [كه] البته جهنم را از جن و انس يكسره پر خواهم كرد سوره ۱۱ ایه ۱۱۹

فرمود نكوهيده و رانده از آن [مقام] بيرون شو كه قطعا هر كه از آنان از تو پيروى كند جهنم را از همه شما پر خواهم كرد سوره اعراف ایه ۱۸

نگاهی به سوره لهب

نگاهی به سوره لهب


به نام خداوند رحمتگر مهربان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد (1)

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿1﴾
دارايى او و آنچه اندوختسودش نكرد (2)

مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ ﴿2﴾
بزودى در آتشى پرزبانه درآيد (3)

سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿3﴾
و زنش آن هيمهكش [آتش فروز] (4)

وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿4﴾
بر گردنش طنابى از ليف خرماست (5)

فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ ﴿5﴾

در این ایات اندیشه کنید.


ببینید الله چقدر عاجز شده که به لعن و نفرین بنده و مخلوق خودش میپردازد. این ادم ها هستند که وقتی از کسی عاجز میشویند نفرینش میکنید. اما خدا اگر بخواهد دست ابو لهب را ببرد و نابودش کند با قدرتی که دارد چه نیازی به لعن و نفرین دارد. مگر خودش نمیگوید که هر چیزی را اراده کند ایجاد میشود. خوب اگر میخواهد دستش راببرد و نابودش کند کافیست اراده کند و اگر نمیخواست این کار را بکند پس چرا میگوید بریده باد دست لهب....

جالب اینجاست که ابولهب از دست نفرین الله جان به درمیبرد و نه دستش بریده میشود و نه کشته میشود بلکه در سال دوم هجری بر اثر کهولت سن فوت میکند.